کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لایباع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لایباع
لغتنامه دهخدا
لایباع . [ ی ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ، ص مرکب ) (از: لا + یباع ) نافروختنی . که فروخته نمیشود : کنم دفتر عمر وقف قناعت نویسم به هر صفحه ای لایباعی .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
کالی بکالی
لغتنامه دهخدا
کالی بکالی . [ ب ِ ] (اِ مرکب ) بیعی است که شرط مدت برای هر یک از عوضین در آن نموده . باشند. بیعی که ثمن و مثمن هر دو نسیه باشد (کالی اسم فاعل است از کلأ بمعنای تأخر) و این بیع باطل است . و دلیل بطلان علاوه بر اجماع ، قول حضرت صادق علیه السلام است ...
-
رقم کشیدن
لغتنامه دهخدا
رقم کشیدن . [ رَ ق َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن . نگاشتن . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ) : خانه ٔ دل سبیل کن بر می رقم لایباع بر درکش . خاقانی .در عالم علم آفریدن به زین نتوان رقم کشیدن . نظامی .جوانمردان رقم قبول بر آن طاعت کشند که اخلاص م...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن برمک معروف به جحظه و مکنی به ابوالحسن . ابن خلکان آرد: ابوالحسن احمدبن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن برمک معروف به جحظه ٔ برمکی ندیم فاضل و صاحب فنون و اخبار و نجوم و نوادر بود و ابونصربن المرز...