کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاکپشتسانان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Dermochelys coriacea
لاکپشت پوستی چرمین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ لاکپشتچرمیان و راستۀ لاکپشتسانان که لاکی نرم و قطرهشکل دارد؛ سر آن بدون فلس است و برجستگیهای دندانمانندی در هر طرف آروارۀ بالای آن وجود دارد؛ صدف و پوست آن سیاه و دارای خالهای سفید و زرد است
-
Dermochelyidae
لاکپشتچرمیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ لاکپشتسانان که لاکپشتهای دریایی عظیمی هستند با لاک قطرهشکل نرم و چرمی و سیاه که خالهای کوچک سفید یا زرد بر روی آن پراکنده است
-
Chelonia mydas
لاکپشت سبز دریایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ لاکپشتسبزیان و راستۀ لاکپشتسانان که سر آن کوچک و در قسمت جلوی مدور است و یک جفت فلس پیشپیشانی طویلشده بر روی قسمت بالایی سر به سمت چشمها دارد
-
Cheloniidae
لاکپشتسبزیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ لاکپشتسانان که لاکپشتهایی دریایی با صدف کوتاه و اندام حرکتی جلوی شبیه به بالههای شنا هستند
-
Caretta caretta
لاکپشت سربزرگ حقیقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ لاکپشتسبزیان و راستۀ لاکپشتسانان که بزرگترین گونه این خانواده است؛ قسمت عقب سر آن کاملاً عریض و جلوی آن کوتاه و مدور است
-
Lepidochelys olivacea
لاکپشت فلسی زیتونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ لاکپشتسبزیان و راستۀ لاکپشتسانان با لاک خمرهایشکل به رنگ سبز زیتونی تیره که سطح زیرین آن مایل به زرد است
-
Lepidochelys kempii
لاکپشت فلسی کمپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ لاکپشتسبزیان و راستۀ لاکپشتسانان که کوچکترین لاکپشت دریایی است؛ سر آن به سمت جلو تاحدی نوکدار شده است و پوزۀ قلابدار دارد
-
Pelomedusidae
لاکپشتلجنیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ لاکپشتسانان که در اندام حرکتی عقبی پنج چنگال دارند و استخوان لگن و پیشسینۀ آنها در هم ادغام شده است
-
پشت
واژگان مترادف و متضاد
۱. پس، خلف، ظهر، عقب، ورا ۲. بیرون، خارج ۳. آنسو ۴. اولاد، تبار، تخمه، دودمان ۵. پشتیبان، حامی، کمک، معین، ملاذ، ملجا، یار، یاور ۶. امرد، کونی، مخنث، مفعول، ملوط، هیز ۷. پی، دنبال ≠ جلو، رو
-
back 1
پشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] رویۀ خارجی کمان که کمانگیر در هنگام تیراندازی آن را نمیبیند متـ . پشت کمان back of bow
-
پشت
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ په . ] 1 - (اِ.) آن سوی هر چیزی . 2 - قسمت عقب هر چیز. مق جلو. 3 - (ص .) پشتیبان ، یار. 4 - صُلب . 5 - تخم ، تخمه ، نژاد، نسل . 6 - بام ، سقف . 7 - دنباله ، ادامه . 8 - مقعد. 9 - باطن . مق . رو.
-
پشت
فرهنگ فارسی معین
هم اندازی (پُ تِ هَ. اَ)(حامص .)حقه - بازی ، حیله گری .
-
پشت
لغتنامه دهخدا
پشت . [ پ ُ ] (اِ) قسمت خلفی تن از کمر به بالا. ظهر.اَزْر. قرا. قری . قَروان و قَرَوان . حاذ. مطا. قصب .سَراة. قَرقَر. قِرقری ّ. (منتهی الارب ) : پشت خوهل سر تویل و روی بر کردار قیر ساق چون سوهان و دندان بر مثال دستره . غواص (از لغت نامه ٔ اسدی ).بست...
-
پشت
لغتنامه دهخدا
پشت . [ پ ُ ] (اِخ ) نام قصبه ای از ولایت بادغیس در خراسان [ بین سیستان و غزنین و هرات ] . (نزهةالقلوب ص 153) (برهان قاطع). مؤلف حبیب السیر گوید: قریه ٔ پشت داخل قرای ولایت غرجستان است و به کوه زاغ اتصال دارد. (جزء 3 از ج 3ص 317). بست معرب آن است و ...
-
پشت
لغتنامه دهخدا
پشت . [ پ ُ ] (اِخ ) یاقوت گوید: بشت شهری است در نواحی نیشابور مشتمل بر دویست و بیست و شش قریه وگویند معرب پشت است بفارسی چه آن مانند پشت است برای نیشابور. (معجم البلدان از علامه ٔ قزوینی در حواشی چهارمقاله ص 124 و نیز رجوع به لفظ پشت در برهان قاطعشو...