کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لاو
/lāv/
معنی
گل سفیدی که با آن دیوار خانه را سفید میکردند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
loss
-
جستوجوی دقیق
-
لاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lāv گل سفیدی که با آن دیوار خانه را سفید میکردند.
-
لاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] lāv = لابه
-
لاو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lāv = 〈 به لاو دادن〈 به لاو دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی] مفت از دست دادن چیزی؛ لو دادن.
-
لاو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) لو. ؛ به ~ دادن : مفت از چنگ دادن چیزی را. ؛ به ~ شدن : از دست رفتن ، لو رفتن .
-
لاو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) خاک سفیدی که آن را گلابه سازند و خانه را بدان سفید کنند.
-
لاو
لغتنامه دهخدا
لاو. (اِ) خاک سفیدی را گویند که آن را گلابه سازند و خانه را بدان سفید کنند. (برهان ). خاک سفیدی است که خانه بدان سپید کنند و غالب مردم در ایام بهار خانه های خود بدان صفا دادندی تا در دید و بازدید خانه سیاه و کهنه ننماید و آن را گلابه نیز گویند. (آنند...
-
لاو
لغتنامه دهخدا
لاو. (اِ) لو.- به لاو دادن ؛ لو دادن . بمفت از چنگ دادن : دریغا خان و مان و فرزندان خویش به لاو دادیم . (اسکندرنامه نسخه ٔ خطی آقای نفیسی ). گفت ملک و پادشاهی اسکندر به آسانی گرفته بودم توبه لاو دادی و چون به لاو دادی او را به خانه ٔ خویش بردی و دخت...
-
لاو
واژهنامه آزاد
نوعی آواز رپ که خواننده در آن از محبوبش می گوید و از عشقی که به او دارد.
-
واژههای مشابه
-
Love wave
موج لاو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نوعی موج سطحی ناشی از به تله افتادن امواج برشی قطبیدۀ افقی در نزدیکی سطح زمین
-
لاو دادن
لغتنامه دهخدا
لاو دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) لو دادن . بمفت از چنگ دادن . || لاو دادن کسی را. سِرّاو را فاش کردن . در سپردن او را. رجوع به لاو شود.
-
دیس لاو
واژهنامه آزاد
نوعی از آواز رپ که خوانندۀ رپ از کسی که به او خیانت کرده می خواند و او را از پیش خودش می راند.
-
واژههای همآوا
-
لعو
لغتنامه دهخدا
لعو. [ ل َع ْوْ ] (ع ص ) بدخوی . || فرومایه ٔ بی مروت . || نیک آزمند و حریص . || مرد تیزشهوت . ج ، لعاء. (منتهی الارب ). || (اِمص ) حرص . || تیزی شهوت .