کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لانه
/lāne/
معنی
۱. جای زندگی جانوران اعم از پرنده، خزنده، چرنده، حشره و درنده؛ آشیان؛ آشیانه.
۲. خانۀ انسان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آشیانه، آشیان، سوراخ، عریش، کاشانه، کنام
۲. شان، کندو
۳. بیکاره، تنآسا، تنبل، کاهل
فعل
بن گذشته: لانه کرد
بن حال: لانه کن
دیکشنری
cote, den, habitation, hole, lair, nest
-
جستوجوی دقیق
-
لانه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشیانه، آشیان، سوراخ، عریش، کاشانه، کنام ۲. شان، کندو ۳. بیکاره، تنآسا، تنبل، کاهل
-
لانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lāne ۱. جای زندگی جانوران اعم از پرنده، خزنده، چرنده، حشره و درنده؛ آشیان؛ آشیانه.۲. خانۀ انسان.
-
لانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lāne ۱. بیکاره؛ تنبل: ◻︎ کنون جویی همی حیلت که گشتی سست و بیطاقت / تو را دیدم به برنایی فسارآهخته و لانه (کسائی: ۵۸).۲. بیقید.
-
لانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) آشیانه ، خانه .
-
لانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) بیکار، کاهل ، تنبل .
-
لانه
لغتنامه دهخدا
لانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آشیان . آشیانه . رجوع به هر دو کلمه شود. آشیانه و خانه ٔ زنبور و جانوران پرنده و چرنده و درنده باشد عموماً و خانه ٔ زنبور و مرغ خانگی را گویند خصوصاً. (برهان ). جای مرغ و موش و مار. جای مرغان و دام و دد و حشره . خانه ٔ زنبور...
-
لانه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: xešuna طاری: püš طامه ای: luna طرقی: hayâna کشه ای: heyâna نطنزی: luna
-
واژههای مشابه
-
implantation
لانهگزینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] فرایند چسبیدن و نفوذ و جایگزینی تخم لقاحیافته (blastocyst) در جدار زهدان در مراحل تکوین رویان
-
لانه گرفتن
لغتنامه دهخدا
لانه گرفتن . [ ن َ / ن ِ گ ِ رِ ت َ ] (ص مرکب ) جای ساختن . آشیان گرفتن . منزل گزیدن : مرغ دل ما ز هر دو عالم اندر بر او گرفت لانه .شیخ مغربی .
-
لانه کردن
لغتنامه دهخدا
لانه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آشیان گرفتن . جای ساختن . منزل گزیدن . مسکن گرفتن : شنیدم که مردی غم خانه خوردکه زنبور بر سقف آن لانه کرد. سعدی .خود گلشن بخت است این یارب چه درخت است این صد بلبل مست اینجا هر لحظه کند لانه .مولوی .
-
خانه لانه
لغتنامه دهخدا
خانه لانه . [ ن َ / ن ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خانه . منزل . مسکن . مقر . آلونک .
-
favosus, honeycombed
لانهزنبوری 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی سطحی با فرورفتگیهای منظم گوشهدار
-
honeycomb
لانهزنبوری 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] شبکهای از ماهیوارها یا صفحات تخت متقاطع در مقطعی از تونل باد یا مجرای سیال برای از بین بردن تلاطم جریان سیال
-
sulfate nests
لانههای سولفات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] محل انباشت موضعی آهنسولفات بر روی سطح آهن زنگزده که در آن آهنگ خوردگی براثر جذب آب و ایجاد برقکاف و تسهیل عبور جریان خوردگی افزایش مییابد