کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لامروت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لامروت
معنی
(مُ رُ وَّ) [ ع . ] (ص مر.)نامرد،ناجوانمرد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لامروت
فرهنگ فارسی معین
(مُ رُ وَّ) [ ع . ] (ص مر.)نامرد،ناجوانمرد.
-
لامروت
لغتنامه دهخدا
لامروت . [ م ُ رُوْ وَ ] (ع ص مرکب ) فاقد مردمی . بی مروّت . و در اصطلاح عامیانه و لوطیان ، نامرد.
-
لامروت
لهجه و گویش تهرانی
بی مروت،نا جوانمرد
-
واژههای مشابه
-
لُطِین لامروت
لهجه و گویش تهرانی
رطیل خطرناک
-
واژههای همآوا
-
لا مروت
لهجه و گویش تهرانی
بی مروت،نا جوانمرد
-
جستوجو در متن
-
نالوطی
واژگان مترادف و متضاد
بیمروت، لامروت، ناجوانمرد، نامرد ≠ لوطی
-
بامروت
لغتنامه دهخدا
بامروت . [ م ُ رُوْ وَ ] (ص مرکب ) (از: با+ مروت ) که مروت داشته باشد. جوانمرد برابر لامروت . (صوت اصلی کلمه ٔ مروت در زبان عربی مروءة است ) : خجند با کشت و برز بسیار است و مردمانی بامروت . (حدود العالم ). و مردمان این شهر (حمص ) پاک جامه و بامروت و ...