کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاله زار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لاله زار
/lālezār/
معنی
جایی که گل لاله فراوان روییده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاله زار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lālezār جایی که گل لاله فراوان روییده باشد.
-
لاله زار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) زمینی که در آن لاله بسیار روییده است .
-
لاله زار
لغتنامه دهخدا
لاله زار. [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) جای روئیدن لاله ٔ بسیار. لالستان . لاله ستان : ز بازان هوا همچو ابر بهارز خون تذروان زمین لاله زار. فردوسی .ز بس خون که شد ریخته بر زمین یکی لاله زاری شد آن دشت کین . فردوسی .چه قدش ، چه پیراسته زاد سروی چه رویش ، چ...
-
لاله زار
لغتنامه دهخدا
لاله زار. [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) از بلوکات ناحیه ٔ بردسیر کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 255).
-
لاله زار
لغتنامه دهخدا
لاله زار. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حلوان بخش طبس شهرستان فردوس . واقع در شش هزارگزی شمال باختری طبس ، جلگه . گرمسیر. دارای شش تن سکنه .شیعه ، فارسی زبان . آب آن از قنات ، شغل اهالی زراعت وراه آنجا مالرو است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
لاله زار
لهجه و گویش تهرانی
باغ لاله،محلی در تهران
-
واژههای مشابه
-
لاله لاله
لغتنامه دهخدا
لاله لاله . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ] (ق مرکب ) گل گل . (آنندراج ) : خون لاله لاله می چکد از رنگ آل توگلگونه ٔ هم اند جلال و جمال تو.صائب (از آنندراج ).
-
گل لاله
لغتنامه دهخدا
گل لاله . [ گ ُ ل ِ لا ل َ / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شقایق و خشخاش . (ناظم الاطباء).
-
auricle 2, auricula 2, ala auris, pinna
لالۀ گوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] پردهای از پوست و غضروف در آستانۀ سوراخ بیرونی مجرای گوش خارجی
-
لالهدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: lāle doxt) (لاله + دخت = دختر) ، دختری که مثل لاله است ؛(به مجاز) زیبا رو و لطیف .
-
لالهرخ
فرهنگ نامها
(تلفظ: lāle rox) دارای چهرهی سرخ و لطیف چون لاله ؛ (به مجاز) خوبروی ، زیبارو .
-
لالهرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: lāle ru) (= لاله رخ) ، ← لاله رخ .
-
لالهروی
فرهنگ نامها
(تلفظ: lāle ruy) (= لاله رخ) ، ← لاله رخ .
-
لالهزار
فرهنگ نامها
(تلفظ: lāle zār) زمینی که در آن لالهی فراوان روییده باشد ؛ (به مجاز) چهرهی سرخ و لطیف .