کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لالس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لالس
/lālas/
معنی
نوعی پارچۀ ابریشمی لطیف و سرخرنگ: ◻︎ گه در قدم باغ کشد فضل تو دیبا / گه بر سر کهسار نهد حکم تو لالس (بدر جاجرمی: مجمعالفرس: لالس).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لالس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lālas نوعی پارچۀ ابریشمی لطیف و سرخرنگ: ◻︎ گه در قدم باغ کشد فضل تو دیبا / گه بر سر کهسار نهد حکم تو لالس (بدر جاجرمی: مجمعالفرس: لالس).
-
لالس
لغتنامه دهخدا
لالس . [ ل َ ] (اِ) نوعی از بافته ٔ ابریشم خوش قماش نازک لطیف و سرخ . (برهان ). نوعی از بافته ٔ ابریشمی باشد که سرخ رنگ و بغایت نازک و لطیف بودو آن را لاه نیز گویند. (جهانگیری ). لاه : گه در قدم باغ کشد فضل تو دیباگه بر سر کهسار نهد حکم تو لالس . بدر...
-
جستوجو در متن
-
لاه
لغتنامه دهخدا
لاه . (اِ) لاس باشد که نوعی از بافته ٔ ابریشمی سرخ رنگ است . (برهان ). لالس . (جهانگیری ). لاس .
-
لال
لغتنامه دهخدا
لال . (ص ) زبان گرفته . (برهان ). بی زبان . مقابل گویا. که گفتن نتواند. که گفتن نداند. اَخرَس . گنگ . اَبکم . بکیم . (منتهی الارب ) : روزی به بدش هر که سخن گفت زبانش هر چند سخن گوی و فصیح است شود لال . فرخی .من جز که به مدح رسول و آلش از گفتن اشعار گ...