کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لالا
/lālā/
معنی
= لَلـه
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بنده، خدمتکار، غلام
۲. لله، مربی
۳. ماما
۴. خفتن، خواب
۵. درخشان، درخشنده
دیکشنری
sleep
-
جستوجوی دقیق
-
لالا
واژگان مترادف و متضاد
۱. بنده، خدمتکار، غلام ۲. لله، مربی ۳. ماما ۴. خفتن، خواب ۵. درخشان، درخشنده
-
لالا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] lālā = لَلـه
-
لالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی: لٲلٲ] [قدیمی] lālā درخشان؛ تابان.〈 لؤلؤ لالا: [قدیمی] مروارید درخشان.
-
لالا
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) درخشنده .
-
لالا
لغتنامه دهخدا
لالا. (اِ) پرگوئی و هرزه چانگی . (برهان ).
-
لالا
لغتنامه دهخدا
لالا. (اِ) دانه ای است سیاه مانند کنجد. (برهان ). || گیاهی است که ازطرف مکه می آورند و بجهت بواسیر بخور کردن بغایت نافع بود خاصه ثمر آن و درد مقعد را ساکن گرداند و چون بیاشامند خون را ببندد و طبیعت آن مسخن بود و در وی قبض بسیار بود و بسیار از وی مضر ...
-
لالا
لغتنامه دهخدا
لالا. (اِ) غلام و بنده و خادم و خدمتکار. (برهان ). لَله . چاکر. خواجه (به معنی متداول امروز) . مربی مرد طفل را. مقابل دایه و دایگان . مرد پیری که مربی و مواظب خدمت بزرگ زادگان باشد... و در این ازمنه لَله خوانند چنانکه خدمتکار قدیم و پیر از کنیزان را ...
-
لالا
لغتنامه دهخدا
لالا. (اِخ ) رضی الدین لالای قزوینی شاعر. رجوع به رضی الدین شود. این دو بیت او راست :هر آنکو کند جرم مجرم درسته کند فضل حق از دَمَندانش رسته .پندی بگویمت بشنو هان دگر مپزدر دیزه ٔخیال اباهای حرص و آز.(سروری ذیل لغت درسته به معنی عضو و دیزه به معنی نو...
-
لالا
لغتنامه دهخدا
لالا. (اِخ ) موضعی از دودانگه به هزار جریب مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 122). دهی از دهستان نرم آب بخش دو دانگه شهرستان ساری واقع در هشت هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. کوهستانی معتدل و مرطوب . دارای 150 تن سکنه . شیعه . مازندرانی و فارسی ...
-
لالا
لغتنامه دهخدا
لالا. (از ع ، ص ) (این کلمه ٔ لألأ عربی است و در فارسی بتخفیف لالا و همیشه صفت لؤلؤ آید). درخشنده . تابنده . (برهان ). رخشان . تابان . رجوع به لألأ شود : همی تا در شب تاری ستاره تابد از گردون چو بر دیبای فیروزه فشانی لؤلؤ لالا. فرخی .تا همی خ...
-
لالا
لغتنامه دهخدا
لالا.(اِ) خفتن در زبان اطفال . رجوع به لالا کردن شود.
-
لالا
واژهنامه آزاد
خوابیدن
-
واژههای مشابه
-
لألا
لغتنامه دهخدا
لألأ. [ ل َءْ ل َ ءْ ] (ع ص ) درخشان . تابنده . لالا. رجوع به لالا شود.
-
لالا کردن
لغتنامه دهخدا
لالا کردن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در زبان اطفال شیرخواره و کمی بزرگتر، خفتن . خوابیدن .