کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاغر و تکیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاغر و تکیده
فرهنگ گنجواژه
نحیف.
-
واژههای مشابه
-
slender column
ستون لاغر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] ستونی که نسبت ارتفاع به ابعاد مقطع آن زیاد باشد
-
قاضی احمد لاغر
لغتنامه دهخدا
قاضی احمد لاغر. [ اَ م َ دِ غ َ ] (اِخ ) رجوع به قاضی لاغر شود.
-
جستوجو در متن
-
زار و تکیده
فرهنگ گنجواژه
لاغر.
-
تکیدن
لغتنامه دهخدا
تکیدن . [ ت َ دَ ] (ع مص ) جنبیدن و دویدن و پوییدن و تاختن . (ناظم الاطباء) : تا ز عدم گرد فنا برنخاست می تک و می تاز که میدان تراست . نظامی .|| لاغر شدن . کمی لاغر شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تکیدگی و تکیده شود. || تکانیدن فرش . (ناظم ا...
-
شن
لغتنامه دهخدا
شن . [ ش َن ن ] (ع مص ) پاشیدن آب بر شراب و پراکنده کردن . (از منتهی الارب ). پاشیدن آب بر شراب بطور پراکنده . (از اقرب الموارد). ریختن بعنف . (تاج المصادر بیهقی ). || فروریختن اشک چشم . (از اقرب الموارد). || از هر طرف ریختن و غارت کردن و منه : شَن َ...
-
باریک ریسیدن
لغتنامه دهخدا
باریک ریسیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) لاغر و نحیف شدن . تکیده شدن : روز بروزباریک میریسد؛ پیوسته لاغرتر میشود. لاغر شدن : ای فلان چرا این روزها باریک میریسی (یعنی لاغر شدی ). این معنی مجاز است . (از فرهنگ نظام ). || در کاری بغور تمام وارسیدن و اندک اندک ب...
-
نحیف
لغتنامه دهخدا
نحیف . [ ن َ ] (ع ص ) لاغر. نزار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). خول . (ناظم الاطباء). مرد عاجز. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). قضیف . (از منتهی الارب ). ضاوی . (یادداشت مؤلف ). تکیده . ج ، نحاف ، نحفاء : نحیف است چون خیزرانی و...
-
نزار
لغتنامه دهخدا
نزار. [ ن ِ ] (ص ) پهلوی : نیزار (ضعیف ، محتاج )، در اراک : نزر (ضعیف ، ناتوان ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). لاغر. (برهان قاطع) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ) (از رشیدی ) (غیاث اللغات ). ضعیف . (برهان قاطع) (آنندر...