کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاعق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاعق
لغتنامه دهخدا
لاعق . [ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از لَعق به معنی لیسیدن . (از منتهی الارب ). لیسنده .
-
واژههای همآوا
-
لعاق
لغتنامه دهخدا
لعاق . [ ل َع ْ عا ] (ع ص ) بسیار لیسنده . (دزی ).
-
لعاق
لغتنامه دهخدا
لعاق . [ ل ُ ] (ع اِ) آنچه در دهان بماند پس از لیسیدن چیزی . (منتهی الارب ).
-
لائغ
لغتنامه دهخدا
لائغ. [ ءِ] (ع ص ) فلان سائغ لائغ؛ از اتباع است . فلان ٌ سیّغ لَیّغ کذلک . (منتهی الارب ). سهل البلع. (اقرب الموارد).
-
لائق
لغتنامه دهخدا
لائق . [ ءِ ] (ع ص ) سزاوار. قمین . قَمِن . قَمَن . (منتهی الارب ). درخور. جدیر. حری . نیز رجوع به لایق شود.