کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاشهپیرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
dressing 4
لاشهپیرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مجموعهفرایندهای بعد از کشتار دام شامل زدودن مو و پر و پشم و پوستکَنی و پاک کردن و آلایشگیری و شستوشوی لاشه
-
واژههای مشابه
-
carcass 1
لاشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] جسد حیوان بهویژه چهارپا یا پرندهای که برای مصارف غذایی و استحصال گوشت کشتار میشود
-
لاشه
واژگان مترادف و متضاد
۱. جسد، میت، نعش ۲. جیفه، لاش، مرده، مردار ۳. اندام، تن، کالبد
-
لاشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lāše = لاش۱
-
لاشه
فرهنگ فارسی معین
(ش )(اِ.) = لاش : 1 - مردار، لاشه ، جسد. 2 - پست ، زبون . 3 - تاراج ، غارت . 4 - مجازاً سند مالی باطل شده که از اعتبار ساقط یا پرداخت شده .
-
لاشه
لغتنامه دهخدا
لاشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) تن . تن مُرده . جیفه . مردار. جسد. لاش . لش . تنه ٔ گوسفند و گاو و امثال آن پس از سقط شدن یا ذبح . مرده ٔ جمیع حیوانات . (برهان ). کالبد انسانی پس از مرگ . (انجمن آرا). جسم بیروح حیوان . جسد روح بشده ٔ جانور از آدمی و جز آن ...
-
لاشه
لغتنامه دهخدا
لاشه . [ش َ ] (اِخ ) نام دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش کوچصفهان از شهرستان رشت . واقع در هشت هزارگزی خاوری کوچصفهان . دارای 490 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
لاشه،سنگ لاشه
لهجه و گویش تهرانی
خرده سنگ
-
نخل پیرایی
لغتنامه دهخدا
نخل پیرایی . [ ن َ] (حامص مرکب ) عمل نخل پیرا. رجوع به نخل پیرا شود.
-
wrenching
ریشهپیرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطع بخشی از ریشههای نونهال در عمق مشخص برای افزایش رشد ریشههای افشان در نهالستان
-
data cleansing
دادهپیرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] فرایند تصحیح خطاهای دادهای در مجموعهای از دادهها، برای بالا بردن کیفیت دادهها با توجه به اهداف خاص
-
fettling
ریختهپیرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] بریدن و جدا کردن راهگاه و زواید فلزی و پلیسهها از قطعات ریختگی
-
پوستین پیرایی
لغتنامه دهخدا
پوستین پیرایی . (حامص مرکب ) عمل پوستین پیرای .
-
پوست پیرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pustpirāy(')i شغل و عمل پوستپیرا؛ دباغی؛ آشگری.