کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاسگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لاسگری
/lāsgari/
معنی
ابریشمتابی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاسگری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] lāsgari ابریشمتابی.
-
لاسگری
لغتنامه دهخدا
لاسگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) ابریشم تابی : با دیلمان به لاسگری اشتلم کندگرداند و نداند آن شوخ روی شنگ .سوزنی .
-
جستوجو در متن
-
پلاسگری
لغتنامه دهخدا
پلاسگری . [ پ َ گ َ ] (حامص مرکب ) بافتن پلاس : با دیلمان پلاسگری اشتلم کندگر داند ار نداند آن شوخروی شنگ . سوزنی .اما صحیح کلمه به لاسگری است در معنی ابریشم بافی . رجوع به لاسگری شود.
-
شوخ رو
لغتنامه دهخدا
شوخ رو. (ص مرکب ) شوخ روی . بی باک و گستاخ . (ناظم الاطباء). جسور. گستاخ . متهور. بی باک . || وقح . وقیح . (از تاج المصادر بیهقی ). سرتخ . سمج . بیشرم [ : مردم ساروان به خراسان ] مردمانی اند شوخ روی و جنگی و دزدپیشه و ستیزه کار و بی وفا و خون خواره ....