کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاسکوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لاسکوی
/lāsak[a,o]vi/
معنی
پرندهای کوچک و خوشآواز شبیه سهره.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاسکوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) lāsak[a,o]vi پرندهای کوچک و خوشآواز شبیه سهره.
-
لاسکوی
فرهنگ فارسی معین
(سَ کَ) (اِ.) پرنده ایست کوچک و خوش آواز.
-
لاسکوی
لغتنامه دهخدا
لاسکوی . [ ک ُ ] (اِ) نام جانورکی است کوچک و خوش آواز. (برهان ). ظاهراً سیره یا مرغ کوچک دیگری است و یا پرنده ٔ کوچکی که امروز سسک نامیده میشود. بعضی این را به معنی لحنی از الحان موسیقی یا آلتی از موسیقی گمان برده اند ولی من شاهدی برای آن نیافتم و بی...
-
جستوجو در متن
-
سسک
لغتنامه دهخدا
سسک . [ س ِ ] (اِ) کوچکترین پرنده ای است بسیار بانشاط و ظاهراً لاسکوی . گنجشکی است سخت خرد که دائم دم خود را می جنباند. مرغی است کوچک برنگ خشینه که بیشتر در گلستانها بوده و بجهد. (یادداشت مؤلف ).- امثال :سسک هفت بچه می آورد یکیش بلبل است .یا بلبل ه...
-
طنبوره
لغتنامه دهخدا
طنبوره . [ طَم ْ / طُم ْ رَ / رِ ] (معرب ، اِ) طنبور. رجوع به طنبور شود : درّاج کشد شیشم وقالوس همی بی پرده ٔ طنبوره و بی رشته ٔ چنگ . منوچهری .خول طنبوره تو گوئی زند و لاسکوی از درختی به درختی شود و گوید آه . منوچهری .آن بلبل کاتوره برجسته ز مطموره ...
-
شدن
لغتنامه دهخدا
شدن . [ ش ُ دَ ] (مص ) گذشتن . مضی . سپری شدن . مصدر دیگرغیرمستعمل آن شوش . (از یادداشت مؤلف ) : شد آن تخت شاهی و آن دستگاه زمانه ربودش چو بیجاده کاه . فردوسی .گر از کیقباد اندر آری شماربر این تخمه بر سالیان شد هزار. فردوسی .آن روزگار شد که توانست آ...