کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لازم شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لازم شدن
لغتنامه دهخدا
لازم شدن . [ زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) واجب شدن . ضروری شدن . رجوع به کلمه ٔ لازم شود : وگر دانی که این کار فلک نیست فلکبانی ترا لازم شد ایدر. ناصرخسرو.- لازم شدن حجت و برهان و دلیل ؛ ثابت شدن آن .- لازم شدن بیع ؛ مدت خیار آن گذشتن .
-
واژههای مشابه
-
لازمساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← ناگذرساز
-
فعل لازم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← ناگذر
-
critical gap
واشد لازم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حداقل اندازۀ واشد که راننده برای گردش به چپ یا ورود به جریان تردد نیاز دارد
-
لازم است
فرهنگ واژههای سره
می بایست، نیاز است
-
لازم الاجرا
فرهنگ واژههای سره
بایسته انجام
-
لازم بودن
فرهنگ واژههای سره
دربایستن
-
لازم نیست
فرهنگ واژههای سره
نیاز نیست
-
لازم الاجرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] lāzemol'ejrā امری که اجرای آن واجب است.
-
لازم الاضافه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] lāzemol'ezāfe در دستور زبان، کلمهای که باید بهصورت اضافه استعمال شود، مانند برایِ، از بهرِ.
-
لازم الاجراء
فرهنگ فارسی معین
(زِ مُ لْ اِ) [ ع . ] (ص مر.) امری که اجرای آن واجب باشد.
-
تب لازم
لغتنامه دهخدا
تب لازم . [ ت َ ب ِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حمای لازم . تب بندی . تب دائم . تب یک بندی . || گاه از آن سل اراده کنند. رجوع به تب و حمی و دیگر ترکیب های این دو شود.
-
لازم آمدن
لغتنامه دهخدا
لازم آمدن . [ زِ م َ دَ ] (مص مرکب ) واجب کردن . رجوع به کلمه ٔ لازم شود : در این مقالت تشبیه لازم آید، پس خدایراجز از این و جز از چنین پندار.ناصرخسرو.
-
لازم بودن
لغتنامه دهخدا
لازم بودن . [ زِ دَ ] (مص مرکب ) بایسته و ضرور بودن . رجوع به کلمه ٔ لازم شود.