کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لازم است پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لازم الاجرا
لغتنامه دهخدا
لازم الاجرا. [ زِ مُل ْ اِ ] (ع ص مرکب ) (از: لازم + اجراء) که اجراء آن واجب باشد.
-
تب لازم
لهجه و گویش تهرانی
سل
-
intransitive verb
فعل ناگذر، فعل لازم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← ناگذر
-
واجب و لازم
فرهنگ گنجواژه
ضروری.
-
جستوجو در متن
-
needfully
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لازم است
-
requisitory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لازم است
-
requisitely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لازم است
-
requisitor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لازم است
-
requirable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لازم است
-
necessary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لازم است، لازم، ضروری، واجب، بایسته، بایا، دروار
-
requisite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لازم است، لازمه، شرط لازم، احتیاج، چیز ضروری، ضروری، بایسته
-
باید
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (ص .) بایست ، بایستی ، لازم است ، ضروری است .
-
necessitous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضروری است، بایسته، لازم، واجب، محتاج
-
محترم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mohtaram کسی که احترام او لازم است؛ قابلاحترام؛ حرمتداشته.
-
ملزوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] malzum چیزی که مورد لزوم است؛ ملتزم؛ لازمشده.