کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاروب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاروب
لغتنامه دهخدا
لاروب . (اِخ ) نام دهی از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان . واقع در یازده هزارگزی جنوب باختری لنده مرکز دهستان . دارای 70 تن سکنه . زبان اهالی فارسی و لری . شغل آنان زراعت و حشم داری . صنایع دستی و قالیچه و جوال و گلیم بافی . راه آنجا...
-
لاروب
لغتنامه دهخدا
لاروب . (نف مرکب ) روبنده ٔ لای و گل . پاک کننده ٔ گل و لای رودخانه و قنات و غیره .- کشتی لاروب ؛ کشتی پاک کننده ٔ گل و لای رودخانه .- لاروب کردن ؛ لاروبی . پاک کردن گل و لای قنات یا چاه و غیره .
-
جستوجو در متن
-
dredgers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غربالگری، ماشین لاروبی، لاروب
-
dredger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لایروبی، ماشین لاروبی، لاروب
-
dragboat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
dragboat، ماشین لاروبی، کرجی لاروب
-
dredges
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیل زدن، ماشین لاروبی، لاروب، الت تنقیه قنات و مانند ان، فشاندن، لاروبی کردن
-
انتکاش
لغتنامه دهخدا
انتکاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیرون کشیدن گل و لای از چاه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). لاروب کردن چاه . (یادداشت مؤلف ).
-
تنقیه ٔ قنات
لغتنامه دهخدا
تنقیه ٔقنات . [ ت َ ی َ / ی ِ ی ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) پاک کردن و لاروب کردن قنات . (از ناظم الاطباء). بیرون آوردن گل ولای از مجاری قنات و پیشگیری از کورشدن چشمه ٔ قنات . رجوع به تنقیه و تنقیه کردن شود.
-
روب
لغتنامه دهخدا
روب . (اِمص ) روفتن . (ناظم الاطباء). روبیدن : رفت و روب . || (نف مرخم ) روبنده . (ناظم الاطباء). با کلمات دیگر ترکیب می یابد و معنی اسم فاعلی از آن اراده می شود: پاروب . جاروب . خاشه روب . خانه روب . لاروب . || (ن مف مرخم ) روفته شده . خاک روب ؛ یعن...
-
تنقیه
لغتنامه دهخدا
تنقیه . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِمص ) پاکی و صافی و پاک و پاک کردن و لاروب کردن . (ناظم الاطباء). پاک کردن . پاکیزه کردن . تنظیف . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : لیک تا آب از قذر خالی شدن تنقیه شرط است در جوی بدن . مولوی .رجوع به تنقیة شود. || (اِ) م...
-
پاک کردن
لغتنامه دهخدا
پاک کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محو کردن . ستردن . زدودن . ستردن فضول . طمس . با دست یا با زبان یارکو یا آلتی چیزی را از چیزی بردن چنانکه مرکب را از کاغذ و کلمه ای را از نامه و مانند آن : ای طرفه ٔ خوبان من ای شهره ٔ ری لب را بسردزک بکن پاک از می . ...