کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاحقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاحقی
لغتنامه دهخدا
لاحقی . [ ح ِ قی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به لاحق .
-
لاحقی
لغتنامه دهخدا
لاحقی . [ ح ِقی ی ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به ابان بن اللاحق شود.
-
جستوجو در متن
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن ابان لاحقی . وی برادر محمدبن ابان لاحقی است . (عیون الاخبار چ مصر جزء 1 ص 42 و جزء 7 ص 108).
-
ابان لاحق
لغتنامه دهخدا
ابان لاحق . [ اَ ن ِ ح ِ ] (اِخ ) یا اَبان ِ لاحقی . رجوع به ابان بن عبدالحمید، و رجوع به ابان بن اللاحق شود.
-
خَلَائِفَ
فرهنگ واژگان قرآن
جانشینان (خلائف جمع خليفه است . و خليفه بودن مردم در زمين در جمله "خلائف فی الارض"به اين معنا است که هر لاحقي از ايشان جانشين سابق شود و سلطه و توانايي بر دخل و تصرف و انتفاع از زمين داشته باشد ، همان طور که سابقين بر اين کار توانايي و تسلط داشتند ) ...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مخلدبن عبداﷲبن مطربن حنظلةبن عبیداﷲبن غالب بن الوارث بن عبیداﷲبن عطیةبن مرةبن کعب بن همام بن اسدبن مرةبن عمروبن حنظلةبن مالک بن زید مناةبن تمیم بن مر الحنظلی المروزی المعروف بابن راهویه . مکنی بأبی یعقوب . مولد س...