کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لات و لوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لات و لوت
معنی
(تُ) (ص مر.) (عا.) بی کار ه و فقیر.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
broke
-
جستوجوی دقیق
-
لات و لوت
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (ص مر.) (عا.) بی کار ه و فقیر.
-
لات و لوت
لغتنامه دهخدا
لات و لوت . [ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لات و پات . رجوع به لات شود : قومی همه مرد لات و لوتندباد جبروت در بروتند. خاقانی .- لات و لوت و آسمان جل ؛ سخت فقیر و بی چیز.کلمه ٔ لوت همان روت ِ قدیم و لخت متداول امروز است .
-
لات و لوت
لهجه و گویش تهرانی
بی سرو پا،فقیر و تهیدست،لخت .
-
لات و لوت
فرهنگ گنجواژه
فقیر و بی چیز، فرومایه.
-
واژههای مشابه
-
نرم لات
لغتنامه دهخدا
نرم لات . [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
لات سفید
لغتنامه دهخدا
لات سفید. [ س ِ ] (اِخ ) شعبه ای است از حبله رود که در ناحیه ٔ خوار از جنوب یاطری گذرد.
-
لات فردان
لغتنامه دهخدا
لات فردان . [ ] (اِخ ) نام شعبه ای از حبله رود به ناحیه ٔ خوار که از جنوب ارادان گذرد.
-
لات کردوان
لغتنامه دهخدا
لات کردوان . [ ک َ ] (اِخ ) نام شعبه ای از حبله رود به ناحیه ٔ خوار که از مشرق ریکان گذرد.
-
لات کیاسر
لغتنامه دهخدا
لات کیاسر. [ س َ ] (اِخ ) نام ده کوچکی از بخش کرج شهرستان طهران دارای 12 تن سکنه است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
لات لیل
لغتنامه دهخدا
لات لیل . [ ل َ ] (اِخ ) نام دیهی جزء دهستان بخش مرکزی لنگرود. واقع در پانزده هزارگزی جنوب لنگرود. دارای 95 سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
لات اندره
لغتنامه دهخدا
لات اندره . [ اَ دَ رَ ] (اِخ ) نام دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . واقع در45 هزارگزی باختری معلم کلایه . دارای 222 تن سکنه است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
بچه لات
لهجه و گویش تهرانی
لات جوان
-
گنده لات
لهجه و گویش تهرانی
سردسته لاتها
-
گنده لات
لهجه و گویش تهرانی
فردی که در جرگه ی الوات سر امد است