کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لابیرنت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لابیرنت
/lābirnet/
معنی
۱. (زیستشناسی) هرچیز دارای حفرههای پیچدرپیچ: لابیرنت گوش داخلی.
۲.مکانی دارای راههای پیچدرپیچ که به هم مرتبط هستند؛ هزارتو؛ ماز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لابیرنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: labyrinthe] lābirnet ۱. (زیستشناسی) هرچیز دارای حفرههای پیچدرپیچ: لابیرنت گوش داخلی.۲.مکانی دارای راههای پیچدرپیچ که به هم مرتبط هستند؛ هزارتو؛ ماز.
-
لابیرنت
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ فر. ] (اِ.) 1 - ساختمانی که دهلیزهای اصلی وفرعی بسیار دارد. 2 - تودرتو، پیچ در پیچ .
-
لابیرنت
لغتنامه دهخدا
لابیرنت . [ رَ ] (اِخ ) لپ رهونیت ، کاخی بزرگ چهار گوش (200 گز * 150 گز) به مصر. در محل کنونی دهکده ٔ هَوارَه به مشرق دریاچه ٔ مُریس . داخل آن شامل عده ای بسیار از اطاقهای کوچک و تاریک به شکل مربع بود که بتوسط دالانهای درهم به هم ارتباط داشتند و بیگا...
-
لابیرنت
لغتنامه دهخدا
لابیرنت . [ رَ ] (فرانسوی ، اِ) از یونانی لابورینتس . بنائی مشتمل بر قطعات متعددّه که پیدا کردن مدخل و مخرج آنها بسیار صعب باشد.
-
جستوجو در متن
-
labyrinth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دخمه پرپیچ و خم، لابیرنت، ماز، پلکان مارپیچ، پیچیدگی، شکنج، چیز بغرنج
-
labyrinths
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دخمه پرپیچ و خم، لابیرنت، ماز، پلکان مارپیچ، پیچیدگی، شکنج، چیز بغرنج
-
اریان
لغتنامه دهخدا
اریان . [ اَ ] (اِخ ) اریادنه . دختر مینُس ، پادشاه اقریطش و پاسیفائِه و خواهر فِدر، وی رشته ای بدست تِزه داد که از یکسو بمدخل لابیرنت متصل شود،و تزه پس از غلبه بر مینوتُر توانست بدان وسیله از لابیرنت خارج شود، تزه اریان را ربود و سپس وی را در جزیره ...
-
دریازدگی
لغتنامه دهخدا
دریازدگی . [ دَرْ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) دریازده شدن . حالت و چگونگی دریازده . بیماری با دوار و قی ٔ که بعضی کشتی نشستگان را پیدا شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). سَدَر. عارضه ای (حال تهوع و سستی و غیره ) که در حرکت برآب بعلت نوسانات کشتی به بعضی دست م...
-
تزه
لغتنامه دهخدا
تزه . [ت ِ زِ ] (اِخ ) یکی از قهرمانان یونان قدیم ، پسر اژه و پادشاه آتن بود که شخصیت نیمه افسانه ای داشت و اعمالش از بعضی جهات به هراکلس شباهت داشت در لابیرنت کرت دختر مینوس ، بنام آریان رشته ای به او داد واو را راهنمایی نمود تا وی با مینوتور دیو آد...
-
می نس
لغتنامه دهخدا
می نس . [ ن ُ ] (اِخ ) پادشاه کرتا و پسر ژوپیتر بود که از آسیا به کرتا آمد و بنای لابیرنت معروف را بدو نسبت میدهند. برخی از مورخین بوجود دو می نس معتقدند که یکی در حدود 1500 و دیگری در حدود 1330 م . میزیسته است . (تمدن قدیم تألیف فوستل دوکولانژ ترجم...
-
گوش
لغتنامه دهخدا
گوش . (اِ) آلت شنوائی . عضوی که بدان عمل شنیدن انجام گیرد. معروف است ، و به عربی اُذُن گویند. (برهان ). اذن و آلت شنیدن در انسان و دیگر حیوانات و جزء خارجی مجرای سمع و حس سمع. (ناظم الاطباء). اوستا گئوشه ، پهلوی گوش ، پارسی باستان گئوشه ، هندی باستان...