کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لابیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لابیدن
/lābidan/
معنی
۱. لابه کردن؛ زاری کردن.
۲. فروتنی کردن.
۳. درخواست کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لابیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] lābidan ۱. لابه کردن؛ زاری کردن.۲. فروتنی کردن.۳. درخواست کردن.
-
لابیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (مص ل .) خودستایی کردن ، لاف و گزاف گفتن .
-
لابیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) لابه کردن ، زاری کردن .
-
لابیدن
لغتنامه دهخدا
لابیدن . [ دَ ] (مص ) لابه کردن : بدار دنیا چون برفروخت آتش ظلم سکار آن بجهنم همی خورد چو ظلیم چو خون و ریم بپالوده خیره از مردم به دوزخ اندرلابد که خون دهندش و ریم .سوزنی .|| لافیدن ، سخنان زیاده از حد گفتن . خودستائی کردن . || پرگوئی . هرزه گوئی . ...
-
جستوجو در متن
-
التماس کردن
فرهنگ واژههای سره
لابیدن، لابه کردن