کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لابرلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لابرلا
/lābarlā/
معنی
۱. لابهلا؛ تابرتا؛ تودرتو.
۲. (اسم) نوعی حلوا یا شیرینی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لابرلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lābarlā ۱. لابهلا؛ تابرتا؛ تودرتو.۲. (اسم) نوعی حلوا یا شیرینی.
-
لابرلا
فرهنگ فارسی معین
(بَ) 1 - (ص مر.) تو بر تو. 2 - (اِمر.) نام نوعی حلوا.
-
لابرلا
لغتنامه دهخدا
لابرلا. [ ب َ ] (اِ مرکب ) نام نوعی حلوا. (برهان ). حلوائی است که آن را گولانج نیز گویند. (از فرهنگ اسدی نخجوانی در شرح گولانج ). نام نوعی حلوا که آن را گلاج گویند. قطائف . صاحب لسان العجم گوید، لابرلا همان گلاج مرقوم که نان تنک و تو بر تو است و این ...
-
لابرلا
لغتنامه دهخدا
لابرلا. [ ب َ ] (ص مرکب ) (از: لا، بر، لا) چندلا. لایه لا. تو در تو.
-
جستوجو در متن
-
لولانچ
لغتنامه دهخدا
لولانچ . [ ل َ / لُو] (اِ) لولانج . رجوع به گولانج شود. لابرلا. (برهان ).
-
لابلا
لغتنامه دهخدا
لابلا. [ ب ِ ](ص مرکب ) (از: «لا» + «به » + «لا») لابرلا. تو بر تو.
-
لا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] lā تو و میان چیزی: لای کتاب، لای دیوار.〈 لابهلا: ‹لابرلا› [عامیانه] تودرتو؛ تابرتا.
-
توه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tuh تا؛ تاه؛ لا؛ پرده.〈 توهبرتوه: (قید، صفت) [قدیمی] لابهلا؛ لابرلا؛ تابرتا؛ توبهتو؛ پردهدرپرده.
-
گلاج
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) = گولاج . گولانج : نانی است تنک چون کاغذ که از نشاسته و سفیدة تخم مرغ پزند و در شربت قند و نبات ریزه کنند و خورند؛ لابرلا.
-
لولانج
لغتنامه دهخدا
لولانج . [ ل َ / لُو ] (اِ) بی شک همان گولانج است که به تصحیف خوانده اند و گولانج حلوائی است . رجوع به گولانج شود. لابرلا. (آنندراج ) (برهان ). لولانچ . (برهان ).
-
تو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] tu ۱. اندرون.۲. میان و درون چیزی؛ لای چیزی.〈 توبرتو: (قید، صفت) ‹تودرتو، توبهتو› دارای تاها یا لاهای متعدد؛ لابهلا؛ لابرلا؛ تابرتا؛ پیچدرپیچ؛ درهموبرهم.
-
گلاج
لغتنامه دهخدا
گلاج . [ گ ُ ] (اِ) نام نانی است تنک چون کاغذ که اصل آن از نشاسته و سفیده ٔ تخم مرغ است و در شربت ریزند وخورند و آنرا لابرلا گویند. (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ).نانی است بسیار نازک و تنک مانند کاغذ حریر و آنرا از نشاسته و تخم مرغ پزند و در شربت قند و نب...
-
گولانج
لغتنامه دهخدا
گولانج . (اِ) گولاج . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). حلوائی است که آن را لابرلا میگویند. (فرهنگ اسدی ) (برهان قاطع) (آنندراج ). حلوائی باشد که آن را لابرلا گویند و شیرازیان گولاج خوانند. (سروری ) : گولانج و گوشت و گرده و گوزاب و گادنی گرمابه و گل و گل...
-
تودرتو
لغتنامه دهخدا
تودرتو. [ دَ ] (ص مرکب ) توئی درون توئی .با توهای بسیار: جامه ٔ تودرتو؛ تابرتا. لابرلا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || که بیکدیگر در وراه دارد: اطاقهای تودرتو؛ که بیکدیگر در دارند. که هر یک را به دیگر راه و در است . (یادداشت ایضاً).- تودرتو کردن ؛ به...