کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لاب
معنی
(ق .) (عا.) کاملاً، کلاً.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاب
فرهنگ فارسی معین
(ق .) (عا.) کاملاً، کلاً.
-
لاب
لغتنامه دهخدا
لاب . (اِخ ) از بلاد نوبه . صنفی از غلامان سیاه را از آنجا آرند و کافور اخشیدی و نیز صندل لابی از آنجاست . متنبی گوید کان ّ الاسودَ اللابی فیهم . (معجم البلدان ).
-
لاب
لغتنامه دهخدا
لاب . (اِخ ) جایگاهی است در شعر. (معجم البلدان ).
-
لاب
لغتنامه دهخدا
لاب . (اِخ ) نام پسر ادریس علیه السلام . (برهان ).
-
لاب
لغتنامه دهخدا
لاب . (اِخ ) نام حکیمی که اسطرلاب را او وضع کرده است . (برهان ). نام حکیمی یونانی که اصطرلاب منسوب بدوست . (آنندراج ). برخی گویند نام پسراسطر است و اسطر نام پادشاهی بوده از یونان . (برهان ). نام مردی ، گویند از هند است و اسطرلاب منسوب به وی . قیل الا...
-
لاب
لغتنامه دهخدا
لاب . (ع اِ) ج ِ لابة. سنگلاخ سوخته . (منتهی الارب ).
-
لاب
لغتنامه دهخدا
لاب . [ لاب ب ] (اِخ ) لوپر فیلیپ . از آباء یسوعیین فرانسه . مولد بورژ (1607-1670 م .). مؤلف کتاب مجموعه ٔ عمومی سنوذسات مقدس .
-
واژههای مشابه
-
سگ لاب
لغتنامه دهخدا
سگ لاب . [ س َ ] (اِ مرکب ) حیوانی باشد آبی شبیه بسگ و در خشکی نیز تعیش تواند کرد. گویند خصیه ٔ وی آش بچگان است . او را بیدستر خوانند. (برهان ) (آنندراج ).
-
لِفت و لاب
فرهنگ گنجواژه
طول و تفصیل.
-
لاب،لاپ،لت،لپه/لاپ کردن
لهجه و گویش تهرانی
نیمه/نصف کردن
-
واژههای همآوا
-
لعب
واژگان مترادف و متضاد
بازی، تفریح، تفنن، سرگرمی، لهو، مشغولیت ≠ جد
-
لعب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] la'[a,e]b ۱. بازی کردن.۲. بازی.۳. مزاح؛ شوخی.
-
لعب
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - بازی . 2 - شوخی ، مزاح .