کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لئیم الطبع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لئیم الطبع
/la'imottab'/
معنی
پستمنش؛ فرومایه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لئیم الطبع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] la'imottab' پستمنش؛ فرومایه.
-
لئیم الطبع
لغتنامه دهخدا
لئیم الطبع. [ ل َ م ُطْ طَ ] (ع ص مرکب ) پست فطرت . دنی الاصل : وگرنعشی دو کس بر دوش گیرندلئیم الطبع پندارد که خوانیست .سعدی (کلیات چ مصفا ص 119).
-
واژههای مشابه
-
لئیم ظفر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] la'imozofr ۱. پستناخن.۲. [مجاز] بدطینت؛ پستفطرت.۳. [مجاز] خسیس.
-
لئیم و چشم تنگ
فرهنگ گنجواژه
بخیل.
-
جستوجو در متن
-
ناجوانمرد
لغتنامه دهخدا
ناجوانمرد. [ ج َ م َ ] (ص مرکب ) بدخواه . بدسرشت . (ناظم الاطباء). مقابل جوانمرد. نانجیب . رذل . بداصل . دور از جوانمردی : همی گفت هر کس که این بد که کردمگر قیصر آن ناجوانمرد مرد. فردوسی .مکافات یابد بدان بد که کردنباید غم ناجوانمرد خورد. فردوسی .که ...
-
نعش
لغتنامه دهخدا
نعش . [ ن َ ] (ع اِ) جنازه . (غیاث اللغات )(مهذب الاسماء). جنازه ٔ با مرده . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). سریر میت هنگامی که مرده در آن است . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). جنازه خواه میت مسلمان باشد خواه نامسلمان باشد. (غیاث اللغات ). تخت چها...
-
گرفتن
لغتنامه دهخدا
گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ](مص ) از ریشه ٔ پارسی باستان گرب اگاربایام (اتخاذکردن ، گرفتن )، ریشه ٔ اوستایی گراب ژریونایتی ، پهلوی گرفتن ، هندی باستان گرابه ، کردی گرتن ، بلوچی ژیرگ و ژیرغ ، سریکلی وغرئیغ - ام و رک هوبشمان ایضاً و نیز پهلوی گریفتن . «تاوار...