کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قی آور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قی آور
/qey[']āvar/
معنی
۱. ویژگی هر چیزی که خوردن آن موجب استفراغ شود.
۲. [مجاز] کریه؛ نفرتانگیز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قی آور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] qey[']āvar ۱. ویژگی هر چیزی که خوردن آن موجب استفراغ شود.۲. [مجاز] کریه؛ نفرتانگیز.
-
واژههای مشابه
-
قی کردن
فرهنگ فارسی معین
(قَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) استفراغ کردن .
-
قی کردن
لغتنامه دهخدا
قی کردن . [ ق َ / ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خورده را از دهان بیرون آوردن . استفراغ کردن . برگرداندن مواد غذایی و مواد مترشح داخل معده از دهان به خارج . علت قی کردن مربوط به فشاری است که بواسطه ٔ انقباض عضله ٔ حجاب حاجز و عضلات شکم روی کیسه ٔ معده وارد ...
-
قی گرفتن
لغتنامه دهخدا
قی گرفتن . [ ق َ / ق ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) حالت قی دست دادن کسی را. || پوشیده شدن از قی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قی گرفته شود.
-
قی آرنده
لغتنامه دهخدا
قی آرنده . [ ق َ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مقیی و هر چیزی که قی آرد. (ناظم الاطباء).
-
قی گرفته
لغتنامه دهخدا
قی گرفته . [ ق َ / ق ِ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) بقی آمده . بحالت قی افتاده . || پوشیده از قی . مستور از ورقه ای از چرک و ریم . (فرهنگ فارسی معین ) : با چشمهای قی گرفته اش به من نگاه کرد و لبخندی زد. (فرهنگ فارسی معین از چشمهایش علوی ص 176).
-
باتلا قی
دیکشنری فارسی به عربی
مستنقعي , مطحلب
-
تلا قی
دیکشنری فارسی به عربی
اجتماع
-
اخلا قی
دیکشنری فارسی به عربی
فيلسوف اخلاقي , مغزي
-
بداخلا قی
دیکشنری فارسی به عربی
فساد
-
غیراخلا قی
دیکشنری فارسی به عربی
لااخلاقي
-
قی چشم
دیکشنری فارسی به عربی
لثة
-
قی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قطة , قيي
-
متلا قی
دیکشنری فارسی به عربی
متوافق