کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیچی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ریش و قیچی
فرهنگ گنجواژه
اختیار تام. ریش و قیچی را دست کسی دادن.
-
جستوجو در متن
-
shared
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به اشتراک گذاشته شده، بخش کردن، تسهیم کردن، سهم بردن، قیچی کردن
-
shears
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قیچی، ماشین برش، چیدن مو، اسباب برش قیچی، چیدن پشم گوسفند و غیره، قیچی کردن، بریدن، شکاف دادن
-
دُلُکْ کِرْدَ
لهجه و گویش گنابادی
dolouk kerda در گویش گنابادی یعنی بریدن ، برش دادن ، قیچی کردن ، دو تکه کردن ، نصفه کردن
-
قص
دیکشنری عربی به فارسی
چيدن مو , چيدن پشم گوسفند وغيره , بريدن , شکاف دادن , قيچي کردن , اسباب برش قيچي , ماشين برش
-
shear
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برش، ماشین برش، چیدن مو، اسباب برش قیچی، چیدن پشم گوسفند و غیره، قیچی کردن، بریدن، شکاف دادن
-
share
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتراک گذاری، سهم، سهمیه، حصه، خیش، بخش، بهره، قسمت، قطعه، بخش کردن، تسهیم کردن، سهم بردن، قیچی کردن
-
دولک کرد
واژهنامه آزاد
دُلُکْ کِرْدَ:(dolok kerda) در گویش گنابادی یعنی بریدن ، برش دادن ، قیچی کردن ، دو تکه کردن ، نصفه کردن
-
shorn
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوزانده، قیچی کردن، بریدن، شکاف دادن، چیدن پشم گوسفند و غیره
-
shearing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برش دادن، قیچی کردن، بریدن، شکاف دادن، چیدن پشم گوسفند و غیره
-
clipping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطع کردن، موزنی، اختصار، تکه چیده شده، چیدن، عمل کوتاه کردن، اخبار قیچی شده از روزنامه
-
clippings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برش ها، موزنی، اختصار، تکه چیده شده، چیدن، عمل کوتاه کردن، اخبار قیچی شده از روزنامه
-
snipped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکه تکه شده، قیچی کردن، چیدن، زدن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، کش رفتن
-
چیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. کندن ۲. بریدن، قیچی کردن ۳. قطع کردن ۴. پهن کردن، گستردن ۵. قرار دادن، نهادن ۶. زدن، ستردن ۷. انتخاب کردن، جدا کردن، گلچین کردن، گزیدن ۸. ستردن، پیراستن، اصلاح کردن ۹. دانهچینی کردن ۱۰. ترتیب دادن، مهیا کردن، فراهم کردن
-
بریدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. قطع کردن، قطع ≠ پیوند دادن ۲. گسستن، گسیختن ≠ پیوستن ۳. اره کردن، قیچی کردن، برش دادن، چیدن ۴. دریدن، شکافتن، ۵. برش دادن ۶. جدا شدن، قطع رابطه کردن ≠ پیوستن ۷. جدایی انداختن ۸. عبور کردن، گذشتن، طی کردن ۹. تعیین کردن، مقرر کردن