کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیچک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قیچک
معنی
(چَ) (اِ.) = غیچک . غچک . غجک . غژک : نوعی کمانچه ، یکی از آلات موسیقی که کاسة کوچک و دستة بلند دارد و با آرشه نواخته می شود.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیچک
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) = غیچک . غچک . غجک . غژک : نوعی کمانچه ، یکی از آلات موسیقی که کاسة کوچک و دستة بلند دارد و با آرشه نواخته می شود.
-
قیچک
لغتنامه دهخدا
قیچک . [ ق َ / ق ِچ َ ] (اِ) غژک . غجک . غیچک . غچک . و آن سازی است از مطلقات ذوات الاوتار دارای کاسه ای است و بر سطح آن پوست کشند و بکمانه در عمل آورند و بر روی آن ده وتر. (سیم ) بندند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به آهنگ شود.
-
واژههای همآوا
-
غیچک
لغتنامه دهخدا
غیچک . [ چ َ ] (اِ) بمعنی غِچَک . کمانچه . رجوع به غچک ، غژک و غژه شود.
-
غیچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) qey(i)čak = غژک
-
جستوجو در متن
-
قیژک
واژهنامه آزاد
قیژک یا قیچک از سازهای زهی موسیقی ایرانی است که مانند کمانچه با آرشه نواخته می شود. قیژک در سیستان و بلوچستان نواخته می شده است
-
سرود
فرهنگ نامها
(تلفظ: sorud) (در موسیقی) نوعی شعر که در یک آهنگ مشخص به آواز خوانده شود ؛ هر نوع آواز آهنگین، در موسیقی بلوچستان نام قیچک است ؛ (در قدیم) هر نوع صوت آهنگین که از آلات موسیقی برمیآید.
-
غژک
فرهنگ فارسی معین
(غَ ژَ) (اِ.) = غجک . غچک . غیچک . قیچک : سازی است از مطلقات ذوات - الاوتار و آن دارای کاسه ای است و بر سطح آن پوست کشند و به کمانه در عمل آورند و بر روی آن ده وتر (سیم ) بندند.
-
سرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: srōt, srūt] sorud ۱. نغمه؛ آواز.۲. (موسیقی) آواز طربانگیز یا هیجانآمیز که چند تن با هم به یک آهنگ بخوانند.۳. (موسیقی) سازی زهی و آرشهای با دستۀ کوتاه و کاسۀ دوتایی بزرگ و کوچک که اغلب در سیستان و بلوچستان و پاکستان نواخته میشود؛ قیچ...
-
ساز
لغتنامه دهخدا
ساز. (اِ) آلت موسیقی . آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن . (از برهان ). نی و چنگ و هر چه بنوازند.(رشیدی ). چنگ . (شعوری ). آنچه میزنند مثل رباب و بربط و چغانه و امثال آن . (شرفنامه ٔ منیری ). چیزی که مطربان نوازن...