کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیچا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیچا
لغتنامه دهخدا
قیچا. [ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، اِ) قیجا. قیچی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قیچی شود.
-
جستوجو در متن
-
قیجا
لغتنامه دهخدا
قیجا. [ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، اِ) قیچا. قیچی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قیچی شود.
-
قیچی
لغتنامه دهخدا
قیچی . [ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، اِ) قیچا. آلتی که بوسیله ٔ آن پارچه ، کاغذ و اشیای دیگر را برند. (فرهنگ فارسی معین ). مقراض . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مقص . کازود. دوکارد : حکیم سوزنی آن تیز قیچی فطرت که بوده ابره ٔ هزلش همیشه آسترم اگرچه در فن هزل از...