کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیور
لغتنامه دهخدا
قیور. [ ق َی ْ یو ] (ع ص ) گمنام و ناشناخته نسب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
غیور
واژگان مترادف و متضاد
باغیرت، غیرتی، غیرتمند، متعصب، مرد
-
غیور
لغتنامه دهخدا
غیور. [ غ َ ] (ع ص ) رشک کن . (دهار). بارشک و نیک غیرتمند. مذکر و مؤنث در آن یکسان است . ج ، غُیُر. (منتهی الارب ). بسیار غیرت کننده و رشک برنده .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). رشکناک . رشگن . رشک بر. حسود : روزگار غیور بر کریمه ٔ برّ و احسان به منافست ...
-
غیور
لغتنامه دهخدا
غیور.[ غ َ ] (اِخ ) نواب اشجعالدوله غیور جنگ بهادر. از بزرگان و شاعران هند بود. بسال 1145 هَ . ق . متولد شد. نسبت وی به اویس قرنی میرسد. این رباعی از اوست :سحر چو برق بت سرخ پوش رفت و گذشت به یک کرشمه ٔ او عقل و هوش رفت و گذشت طریق عشق ز پروانه میتوا...
-
غیور
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (ص .) 1 - با حمیت ، ناموس - پرست . 2 - غیرتمند، پُر غیرت ، مجازاً دلیر و شجاع .
-
غیور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] qayur غیرتمند؛ باغیرت؛ باحمیت؛ ناموسپرست.