کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . [ غ َ ] (اِخ ) رودباری است مر بنی جعده را. (منتهی الارب ). وادیی است ازآن بنی جعده در جوف العارض که در فلج جاری شود و میان آن دو مسیر یک شبانه روز است . (از معجم البلدان ).
-
غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . [ غ َ ] (اِخ ) شهری است در صعده واقع در یمن . (از معجم البلدان ).
-
غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . [ غ َ ] (اِخ ) غیل البرمکی . رجوع به غیل البرمکی شود.
-
غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . [ غ َ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک یمامه . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ). شاعر گوید : یبری لها من تحت ارواق اللیل غملس الزق من حمی الغیل .(از معجم البلدان ).
-
غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . [ غ َ ] (ع مص ) شیر دادن زن بچه را در حال حاملگی . (از اقرب الموارد) (تاج العروس ). || (اِ) شیر که زن جماع کرده بچه را دهد یا شیر زن باردار و آن بغایت مضر است . (منتهی الارب ). شیری که زن در هنگام جماع یا بهنگام آبستنی به طفل دهد و آن بغایت مضر...
-
غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . [ غ َ] (اِخ ) آبی است در بن کوه ابی قبیس (در مکه ) که گازران در آن جامه شویند. (منتهی الارب ). آبی است که در بن کوه ابی قبیس روان بوده است . (از اقرب الموارد).
-
غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . [ غ ُ ی ُ ] (ع ص ) ابل غیل ؛ شتران بسیار یا شتران فربه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). همچنین است بقر غیل . (از منتهی الارب ).
-
غیل
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.)1 - درختان انبوه و درهم . 2 - ب یشة شیر. ج . اغیال ، غیول . 3 - جنگل .
-
غیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اغیال] [قدیمی] qil درختان انبوه و درهمپیچیده؛ بیشه؛ جنگل.
-
غیْل
لهجه و گویش گنابادی
ghil در گویش گنابادی یعنی جمعیت ، گروه ، دسته
-
غیل
واژهنامه آزاد
qil - گود . ژرف . عمیق . آب عمیق و گود
-
جستوجو در متن
-
ructions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زباله ها، همهمه، قیل و قال، داد
-
قِيلِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
سخن او (قيل مصدر است)
-
قال و قول
لغتنامه دهخدا
قال و قول . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع )هیاهو. قال و قیل . قیل و قال . قال مقال . قال قال .
-
قیلة
لغتنامه دهخدا
قیلة.[ ق َ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث قَیل . (از اقرب الموارد). رجوع به قیل شود. || شتر ماده ای که در نیمروز دوشند. (منتهی الارب ). || شیر که نیمروز آشامند. (از اقرب الموارد). رجوع به قَیل شود.