کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیصوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قیصوری
/qeysuri/
معنی
تهیهشده در قیصور: کافور قیصوری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیصوری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به قیصور، ناحیهای در هند که کافور آن معروف بوده) [قدیمی] qeysuri تهیهشده در قیصور: کافور قیصوری.
-
واژههای مشابه
-
کافور قیصوری
لغتنامه دهخدا
کافور قیصوری . [ رِ ق َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به کافور قنصوری شود.
-
جستوجو در متن
-
کافور قنصوری
لغتنامه دهخدا
کافور قنصوری . [ رِ ق َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یا قیصوری . کافور منسوب به قنصور و از نیکوترین نوع کافور است . (اختیارات بدیعی ). رجوع به کافور شود.
-
قیصور
لغتنامه دهخدا
قیصور. [ ق َ] (اِخ ) نام جزیره ای است در هند. در نزهةالقلوب به نقل از مسالک الممالک آمده که در جزیره ٔ قیصور به هند جایی است و در آنجا ماهیانند و چون ایشان را از آنجا بیرون آرند سنگ خارا شوند و در ایشان حیوانیت نماند. (نزهةالقلوب ؛ مقاله ٔ سوم ص 296)...
-
کافور
لغتنامه دهخدا
کافور. (ع اِ) ج ، کوافیر. کوافر گیاهی است خوشبوی که گلش مانند گل اقحوان باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بوی خوش . (اقرب الموارد). به هندی او را کبور گویند و آن صمغ درختی است که منبت او بیشتر جزایر و سواحل باشد، و او در میان جرم درخت منعقد شود...