کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیزان
لغتنامه دهخدا
قیزان . (ع اِ) ج ِ قوز بمعنی ریگ توده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به قوز شود.
-
واژههای همآوا
-
غیذان
لغتنامه دهخدا
غیذان . [ غ َ ] (ع ص ) آنکه بگمان بصواب رسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که بوسیله ٔ گمان به رای درست میرسد. (از اقرب الموارد).
-
غیزان
لغتنامه دهخدا
غیزان . (اِخ ) دهی است به هرات . (منتهی الارب ). یاقوت گوید: بظن غالب از قرای هرات است . (از معجم البلدان ).
-
قیضان
لغتنامه دهخدا
قیضان . [ ق َی ْ ی ِ ] (ع اِ) تثنیه ٔ قیض . خرنده و فروشنده . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
قیظان
لغتنامه دهخدا
قیظان . [ ق َ ] (اِخ ) مخلافی است به یمن و آن را مخلاف قیظان نامند و آن نزدیک به ذی جبله است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
قوز
لغتنامه دهخدا
قوز. [ ق َ ] (ع اِ) ریگ توده ٔ گرد. || ریگ توده ٔ بلند. ج ، اقواز، قیزان . اقاویز، اقاوز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).