کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیراندود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قیراندود
/qir[']andud/
معنی
۱. هرچه به آن قیر مالیده باشند؛ قیراندوده؛ قیرمالیده.
۲. [مجاز] بسیار سیاه و تیرهرنگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیراندود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] qir[']andud ۱. هرچه به آن قیر مالیده باشند؛ قیراندوده؛ قیرمالیده.۲. [مجاز] بسیار سیاه و تیرهرنگ.
-
قیراندود
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ معر - فا. ] (ص مف .) = قیراندوده : قیرمالیده ، آغشته به قیر.
-
قیراندود
لغتنامه دهخدا
قیراندود. [ اَ ] (ن مف مرکب ) قیراندوده . (فرهنگ فارسی معین ) : نه هوایی کدر و گردآلودبر وی از ابر یکی خیمه ٔ شوم بسته اندر قفسی قیراندودمنظر دیده ز دیدار نجوم .(فرهنگ فارسی معین از بهار).
-
قیراندود
دیکشنری فارسی به عربی
تلکا
-
قیراندود
لهجه و گویش تهرانی
پوشیده با قیر
-
واژههای مشابه
-
پارچه کرباسی قیراندود وعایق اب
دیکشنری فارسی به عربی
قماش مشمع
-
جستوجو در متن
-
قیل اَنّید
لهجه و گویش بختیاری
qil annid قیراندود.
-
tarriest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تریبیست، قیری، قیراندود
-
tarrier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخروط، قیری، قیراندود
-
تلکا
دیکشنری عربی به فارسی
قيري , قيراندود , درنگ , درنگ کردن , تاخير کردن
-
دن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (اِ.) خم قیراندود که بزرگتر از سبو باشد.
-
مقیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ یَّ) (اِمف . ص .) قیراندود.
-
pitchier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جادوگر، سیاه و تاریک، قیرگون، زفت اندود، قیراندود