کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیامت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قِرت و قیامت
فرهنگ گنجواژه
تحفه نطنز، یکی و یکی دانه.
-
جستوجو در متن
-
طوفان کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. طوفان بهپا کردن، غوغا کردن، قیامت کردن، شاهکار کردن ۲. کاری خارقالعاده انجام دادن
-
resurrection
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قیامت، رستاخیز، قیام، قیام عیسی از مردگان، احیا، رستاخیز کردن
-
نشور
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (مص م .) زنده کردن ، زنده شدن مردگان در روز قیامت .
-
رستاخیز کردن
لغتنامه دهخدا
رستاخیز کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بمجاز، فریاد کردن : دشمنان را به حال خود بگذارتا قیامت کنند رستاخیز. سعدی .و رجوع به رستاخیزشود.
-
خشتک دران کردن
لغتنامه دهخدا
خشتک دران کردن . [ خ ِ ت َ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایت از داد و بیداد کردن . بشدت جار و جنجال راه انداختن . قیامت کردن . بی حیایی و پررویی کردن . || کنایت از طرفداری شدید برای کسی کردن .
-
محشور
لغتنامه دهخدا
محشور. [م َ ] (ع ص ) حشر کرده شده . برانگیخته شده . (ناظم الاطباء). روز قیامت برانگیخته شده . (غیاث ) (آنندراج ).- محشور شدن ؛ حشر کرده شدن .- || گرد آمدن . آمیزش یافتن . معاشر شدن . رفت و آمد پیدا کردن . گرد آمدن با کسی یا با کسانی در روز قیامت .- ...
-
معاد
واژگان مترادف و متضاد
۱. آخرت، رستاخیز، رستخیز، عالم آخرت، قیامت ۲. بازگشت، بعث، حشر ۳. باز گشتن، عود کردن
-
بعث
واژگان مترادف و متضاد
۱. حشر، معاد، نشوز ۲. رستاخیز، قیامت ۳. برانگیختگی ۴. برانگیختن ۵. فرستادن ۶. زنده کردن (مردگان)
-
بعث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ba's ۱. انگیختن؛ برانگیختن؛ به کاری واداشتن.۲. [قدیمی] زنده کردن مردگان.۳. (اسم) [قدیمی] قیامت.
-
دادخواهی کردن
لغتنامه دهخدا
دادخواهی کردن . [ خوا / خا ک َ دَ ] (مص مرکب ) تظلم کردن . قصه برداشتن . شکایت بردن . دادخواستن . دادجستن : برسر کویش قیامت دادخواهی میکندمشت خاکی هم زما بر چهره بودی کاشکی .سالک قزوینی (از آنندراج ).
-
نشر
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) پراکندگی ، انتشار. 2 - (مص م .) پخش کردن کتاب و مانند آن . 3 - زنده کردن مردگان در روز قیامت . 4 - وزیدن ، وزش . 5 - مؤسسة انتشاراتی ، انتشارات : نشر معین ، نشر قطره .
-
نشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] našr ۱. چاپ و انتشار مکتوبات.۲. (اسم) انتشاراتی: نشرِ اشجع.۳. پراکنده ساختن خبر.۴. [قدیمی] زنده کردن؛ زنده کردن مردگان در روز قیامت.۵. [قدیمی] وزیدن.
-
نَّاقُورِ
فرهنگ واژگان قرآن
هر چيزي که به آن ميکوبند تا صدا کند ( جمله نقر در ناقور نظير جمله نفخ در صور کنايه از زنده کردن مردگان در قيامت و احضار آنان براي حسابرسي است)
-
نُقِرَ
فرهنگ واژگان قرآن
کوبيده شد( جمله نقر در ناقور نظير جمله نفخ در صور کنايه از زنده کردن مردگان در قيامت و احضار آنان براي حسابرسي است)