کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیامت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قیامت
/qiyāmat/
معنی
۱. برانگیخته شدن پس از مرگ.
۲. (اسم) [مجاز] رستاخیز.
۳. (اسم) هفتادوپنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۰ آیه؛ لااقسم.
۴. (صفت) [عامیانه، مجاز] شلوغ.
〈 قیامت کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] شور و غوغا کردن؛ هنگامه برپا کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آخرالزمان، آخرت، حشر، رستاخیز، سرایدیگر، عقبی، غاشیه، قارعه، محشر، معاد ≠ دنیا
برابر فارسی
رستاخیز، روز بازپسین
فعل
بن گذشته: قیامت کرد
بن حال: قیامت کن
دیکشنری
pandemonium
-
جستوجوی دقیق
-
قیامت
واژگان مترادف و متضاد
آخرالزمان، آخرت، حشر، رستاخیز، سرایدیگر، عقبی، غاشیه، قارعه، محشر، معاد ≠ دنیا
-
قیامت
فرهنگ واژههای سره
رستاخیز، روز بازپسین
-
قیامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قیامة] qiyāmat ۱. برانگیخته شدن پس از مرگ.۲. (اسم) [مجاز] رستاخیز.۳. (اسم) هفتادوپنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۰ آیه؛ لااقسم.۴. (صفت) [عامیانه، مجاز] شلوغ.〈 قیامت کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] شور و غوغا کردن؛ هنگامه ...
-
قیامت
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . قیامة ] (اِ.) 1 - روز رستاخیز. 2 - آشوب و فتنه .
-
قیامت
لغتنامه دهخدا
قیامت . [ م َ ] (ع مص ) برانگیخته شدن پس از مرگ . (فرهنگ فارسی معین ). قائم شدن و روز قیامت را بهمین جهت قیامت گویند که در آن وقت مردگان زنده شوند و قیام کنند. (از آنندراج ). || (اِ) یوم فزع اکبر. روز جزا. یوم الدین . یوم الحساب (روز شمار). رستاخیز. ...
-
واژههای مشابه
-
قیام قیامت ،تا قیام قیامت
لهجه و گویش تهرانی
تا ابد
-
صور قیامت
لغتنامه دهخدا
صور قیامت . [ رِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صوری که در قیامت در آن دمند زنده شدن مردگان را. صور اسرافیل : گر بنمایم سخن تازه راصور قیامت کنم آوازه را. نظامی (مخزن الاسرار چ وحید ص 45).رجوع به صور اسرافیل شود.
-
صبح قیامت
لغتنامه دهخدا
صبح قیامت . [ ص ُ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبح محشر. بامداد محشر. روز جزا. روز رستاخیز : صبح قیامتش بود پرده ٔ خواب در نظرهر که به خواب بیند آن نرگس فتنه زای را.صائب .
-
هامون قیامت
لغتنامه دهخدا
هامون قیامت . [ ن ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صحرای رستاخیز. صحرای قیامت . زمین محشر : همچو هامون قیامت گرد میدان جوق جوق زمره ای اندر عنا و مجمعی اندر بطر.سنائی .
-
قیامت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) هنگامه به پا کردن ، کار بزرگ کردن .
-
تجلی قیامت
لغتنامه دهخدا
تجلی قیامت . [ ت َ ج َل ْ لی ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از اسماء محبوب . (آنندراج ). معشوقه ای که در تابداری و رونق فایق بر دیگران باشد. (ناظم الاطباء) : در آتشم نشاند تجلی قیامتی پهلو بشمع طور زند عکس من در آب .ملا بیخود جامی (از آنندراج ).
-
روز قیامت
لغتنامه دهخدا
روزقیامت . [ زِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روزی که مردگان زنده خواهند شد و نیکوکاران و بدکاران در آن روز بپاداش و کیفر اعمال خود خواهند رسید. روز رستاخیز. روز شمار. روز حساب . روز محشر : مرا بروز قیامت مگر حساب نباشدچو هجر و وصل تو دیدم چه جای مو...
-
قیامت شدن
لغتنامه دهخدا
قیامت شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برپا شدن رستاخیز. || برپا شدن شور و غوغا و هنگامه . (فرهنگ فارسی معین ) : گر ملامت می کنندم ور قیامت میشودبنده سر خواهد نهاد آنگه ز سر سودای تو.سعدی .
-
قیامت صغری
لغتنامه دهخدا
قیامت صغری . [ م َ ت ِ ص ُ را ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت از عالم موت است که هر کس را بعد از مرگ به انفراده لاحق میشود بمنطوق حدیث نبوی : من مات فقد قامت قیامته ؛ یعنی هر کس که بمیرد قیامتش برپا میشود و این مقابل قیامت کبری است . (آنندراج ). قیام...