کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیاصرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیاصرة
لغتنامه دهخدا
قیاصرة. [ ق َ ص ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ قیصر. رجوع به قیصر شود.
-
واژههای مشابه
-
قیاصره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قیاصرَة، جمعِ قیصر] [قدیمی] qayāsere = قیصر
-
قیاصره
فرهنگ فارسی معین
(ص رِ) [ ع . قیاصرة ] (اِ.) جِ قیصر.
-
واژههای همآوا
-
قیاسرة
لغتنامه دهخدا
قیاسرة. [ ق َ س ِ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قیسری .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قیسری شود.
-
جستوجو در متن
-
قیصر
فرهنگ فارسی معین
(قَ یا ق صَ) [ معر - یو. ] (اِ.) لقب پادشاهان روم . ج . قیاصره .
-
قلوذیوس
لغتنامه دهخدا
قلوذیوس . [ ] (اِخ ) جرمانیقوس یکی از قیاصره ٔ روم که پس از یولیوس جایوس به شاهی رسید. رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 73 شود.
-
اغطوس
لغتنامه دهخدا
اغطوس . [ اَ ] (اِخ ) همان اغطسوس است بسقوط سین اول بر وزن قربوس که نام پادشاه اول است از پادشاهان قیاصره ٔ روم . (از برهان ). رجوع به اغطسوس شود.
-
قوق
لغتنامه دهخدا
قوق . (اِخ ) نام یکی از قیاصره ٔ روم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام پادشاهی است از شاهان روم . و دنانیر قوقیه بدو منسوب است . (المعرب جوالیقی ص 277).
-
اغوسطوس قیصر
لغتنامه دهخدا
اغوسطوس قیصر. [ اُ غُس ْ ق َ ص َ ] (اِخ ) از قیاصره ٔ بزرگ روم . رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 73 شود.
-
نمرود
لغتنامه دهخدا
نمرود. [ ن ُ / ن َ ] (اِ) لقب عام ملوک سریانی است . (یادداشت مؤلف از آثارالباقیه ) (مفاتیح ). قبطیان را پادشاهان فرعونان بوده اند و نبطیان را نمرودیان و رومیان را قیاصره . (یادداشت مؤلف ).
-
طرینوس
لغتنامه دهخدا
طرینوس . [ طَ ] (اِخ ) (البیوس ...) یکی از قیاصره ٔ روم که مدت نوزده سال پادشاهی کرد و انطاکیه را از ایرانیان بازپس گرفت و جالینوس در سال دهم از پادشاهی او قدم به عرصه ٔ هستی نهاد. (عیون الانباء ج 1 ص 72، 75).
-
قیصر
لغتنامه دهخدا
قیصر. [ ق َ ص َ ] (معرب ، اِ) بر وزن حیدر، فرزندی باشد که مادرش پیش از آنکه او را بزاید بمیرد و شکم مادر را بشکافند و آن فرزند را بیرون آورند و چون اول پادشاهان قیاصره که اغسطوس نام داشت اینچنین بوجود آمد بنابراین بدین اسم موسوم گشت . (برهان ).