کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قِلّق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قِلّق
لهجه و گویش تهرانی
خلق و خو ،روش، راه،راه کار
-
واژههای مشابه
-
قلق
واژگان مترادف و متضاد
آشفتگی، اضطراب، بیقراری، تشویش، دغدغه، وسواس
-
قلق
واژگان مترادف و متضاد
۱. خو، داب ۲. رمز، شیوهعمل، لم
-
قلق
فرهنگ فارسی معین
(قَ لِ) [ ع . ] (ص .) بی آرام .
-
قلق
فرهنگ فارسی معین
(قِ لِ) [ تر. ] (اِ.) عادت مخصوص ، خوی خاص .
-
قلق
فرهنگ فارسی معین
(قَ لَ) [ ع . ] (اِمص .) بی آرامی ، پریشانی .
-
قلق
فرهنگ فارسی معین
(قُ لُ) [ تر. ] (اِ.) رشوه ، باج .
-
قلق
لغتنامه دهخدا
قلق . [ ق َ ل َ] (ع مص ) بی آرام شدن و جنبیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قَلِق َ الرجل قلقا؛ انزعج و اضطرب . (اقرب الموارد). || (اِمص ) بی آرامی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). اضطراب . (اقرب الموارد). || تنگ دلی . (تاج المصاد...
-
قلق
لغتنامه دهخدا
قلق . [ ق َ ل ِ ] (ع ص ) بی آرام . (منتهی الارب ). مضطرب البال . (اقرب الموارد): رجل قلق ؛ مرد بی آرام . (منتهی الارب ). امراءة قلق الوشاح ؛ زن جنبان گردن بند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قلق
لغتنامه دهخدا
قلق . [ ق ِ ل ِ ] (اِ) خوی .عادت . سلیقه . شیمه . خوی در حیوان و گاهی در آدمی .- قلق کسی را به دست آوردن ؛ رجوع به ترکیب بعدی شود.- قلق کسی را پیدا کردن ؛ رگ خواب کسی را پیدا کردن . چم کسی را پیداکردن .
-
قلق
لغتنامه دهخدا
قلق . [ ق ُل ْ ل ُ ] (اِ) چیزی چون جلد و جامه ٔ قرآن که زنان در آن نخ و سوزن نهند. (یادداشت مؤلف ). کیسه مانندی شبیه به پاکت که زنان دارند از قماش دوخته و بر آن قیطان و ریسمانی که چندبار پیرامون آن گردد بستن را و در آن سوزن ونخ و انگشتانه و موم گذار...
-
قلق
لغتنامه دهخدا
قلق .[ ق ِل ْ ل ِ ] (ع اِ) من طیرالماء. (اقرب الموارد).
-
قلق
دیکشنری عربی به فارسی
ارنگ , تشويش , دل واپسي , اضطراب , انديشه , اشتياق , نگراني , ربط , بستگي , بابت , مربوط بودن به , دلواپس کردن , نگران بودن , اهميت داشتن , انديشناکي , انديشناک کردن يابودن , نگران کردن , اذيت کردن , بستوه اوردن , دلواپسي
-
قلق
دیکشنری عربی به فارسی
دلواپس , ارزومند , مشتاق , انديشناک , بيم ناک , بي قرار , فرار