کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قِسِر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قِسِر در رفتن
لهجه و گویش تهرانی
سالم در رفتن از حادثه
-
واژههای همآوا
-
قسر
واژگان مترادف و متضاد
اجبار، جبر، زور، قهر
-
قصر
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارگ، صرح، قلعه، کاخ، کوشک ۲. کوتاهسازی، کوتاهی ≠ کلبه، کوخ
-
قصر
فرهنگ واژههای سره
کاخ، کوشک
-
غثر
لغتنامه دهخدا
غثر. [ غ َ ] (ع مص ) موج زن گردیدن زمین به سبزی گیاه : غثرت الارض بالنبات . (منتهی الارب ).
-
غثر
لغتنامه دهخدا
غثر. [ غ َ ث َ ] (ع اِ) پرزه ٔ جامه و ریشه ٔ آن . (آنندراج ): اغثار ثوبک اغثیراراً؛ کثرغَثره ُ (محرکة)؛ ای زِئبره و صوفه . (تاج العروس ).
-
غثر
لغتنامه دهخدا
غثر. [ غ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اغثر. (منتهی الارب ). رجوع به اغثر شود.
-
غسر
لغتنامه دهخدا
غسر. [ غ َ ] (ع مص ) برجستن گشن بی خواهش ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غسر الفحل الناقة؛ ضربها علی غیر ضبعة. (قطر المحیط). || سخت گرفتن بر غریم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صاحب اقرب الموارد گوید: و قالوا غسره عن الشی ٔ و عسره بمعنی واحد، و لم ار...
-
غسر
لغتنامه دهخدا
غسر. [ غ َ س َ ] (ع اِ)آنچه باد در پارگین اندازد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی که باد در غدیر اندازد. (از اقرب الموارد).
-
غسر
لغتنامه دهخدا
غسر. [ غ َ س ِ ] (ع ص )کار درهم آمیخته و مشتبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قسر
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (مص م .)به زور به کار واداشتن .
-
قسر
فرهنگ فارسی معین
(ق س ) (ص .) کسی که در قمار نه باخته و نه برده باشد.
-
قصر
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (اِ.) کوتاهی ، سستی .
-
قصر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) کاخ ، کوشک . ج . قصور.
-
قصر
فرهنگ فارسی معین
(قَ صَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) کوتاه بودن . 2 - (اِمص .) کوتاهی ، مق . طول ، درازی .