کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قِبْلَةَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قبله بلاغی
لغتنامه دهخدا
قبله بلاغی . [ ق ِ ل ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کل تپه فیض اﷲ واقع در بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز. واقعدر 10000گزی خاور شوسه ٔ سقز به مهاباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی ، سردسیر است . سکنه ٔ آن 150 تن و آب آن از چشمه و محصول آنجا زراعت و شغل اهالی گ...
-
قبله پرست
لغتنامه دهخدا
قبله پرست . [ ق ِ ل َ / ل ِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) مسلمان . (آنندراج ). اهل قبله . آنکه به قبله نماز گزارد.
-
قبله رو
لغتنامه دهخدا
قبله رو. [ ق ِ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) در تداول رو بقبله است .
-
قبله گاه
لغتنامه دهخدا
قبله گاه . [ ق ِ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) مکان قبله . جای قبله . (آنندراج ). || هرجائی که وقت پرستش یزدان بدان روی آورند. || از القاب پدر و کسی که قایم مقام وی باشد. (ناظم الاطباء).
-
قبله نامه
لغتنامه دهخدا
قبله نامه . [ ق ِ ل َ / ل ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) قطب نمای ملاحان . (ناظم الاطباء). قبله نما.
-
قبله نما
لغتنامه دهخدا
قبله نما. [ ق ِ ل َ / ل ِ ن ُ /ن ِ / ن َ ] (اِ مرکب ) قطب نما. آلتی است دارای عقربه ٔفلزی که بدان قبله را معین نمایند. قطب نمائی که بدان تعیین جهت مکه ٔ مکرمه را میکنند. (ناظم الاطباء).
-
باد قبله
لغتنامه دهخدا
باد قبله . [ دِ ق ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد جنوب . (زمخشری ). دبور.
-
اهل قبله
لغتنامه دهخدا
اهل قبله . [ اَ ل ِ ق ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنانکه رو به قبله نماز کنند. (آنندراج ). مسلمان . مسلم .
-
چاهو قبله
لغتنامه دهخدا
چاهو قبله . [ ق ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس که در 100 هزارگزی باختر قشم ، سر راه مالرو قشم به باسعید واقع شده . جلگه ، گرمسیر و مالاریائی است و 90 تن سکنه دارد. آبش از چاه و آب باران ، محصولش غلات ، شغل اهالی صید ماهی وراهش مال...
-
قبله گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qeblegāh ۱. جایی که در نماز به آن رو میکنند؛ مکان قبله؛ جای قبله.۲. [منسوخ، مجاز] پناهگاه.
-
قبله گاهی
فرهنگ فارسی عمید
[عربی. فارسی] [قدیمی] qeblegāhi عنوانی احترامآمیز در خطاب به پدر.
-
قبله نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qeblenamā وسیلهای با عقربۀ فلزی که بهوسیلۀ آن جهات اربعه تشخیص داده میشود و سمت قبله یا کعبه را هم بهوسیلۀ آن پیدا میکنند؛ قطبنما.
-
قبله داغی
واژهنامه آزاد
نام کوهی است در روستای قبله مسجد
-
دره قبله
واژهنامه آزاد
دَ رَ قوولَه یا دره قبله؛ اسم یک روستا. در فارسی یعنی دره ای که رو به قبله است، که تقریبا درست است و دربارۀ این روستا صدق می کند. و در کردی یعنی دره ای که گود است، که باز هم درست است.
-
قبله گاه حاجت
لغتنامه دهخدا
قبله گاه حاجت . [ ق ِ ل َ / ل ِ هَِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنکه حاجت ها برآورد. آنکه در خواستن نیازها بدو روی آورند : چون قبله گاه حاجت عالم همین در است صائب چرا گدای در دل نمیشوی .صائب (از آنندراج ).