کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قُمْری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قمري
دیکشنری عربی به فارسی
قمري , ماهي , وابسته بماه , ماهتابي , کمرنگ
-
قمری
دیکشنری فارسی به عربی
حمامة , قمري
-
قمری
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: qomri طاری: qomri طامه ای: qomri طرقی: qomri کشه ای: qomri نطنزی: qomri
-
ماه قمری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← ماه هلالی
-
Streptopelia turtur
قمری معمولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ کبوتریان و راستۀ کبوترسانان با دم بلند که روی گردن پرهای زینتی و روی شکم لکۀ تقریباً سفید دارد
-
نظام قمری
لغتنامه دهخدا
نظام قمری .[ ن ِ م ِ ق ُ ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین قمری شود.
-
سال قمری
لغتنامه دهخدا
سال قمری . [ ل ِ ق َ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اما سال اصطلاحی آن است که بنهادن مردمان که دوازده بار چند ماه طبیعی است و اندازه ٔ وی سیصد و پنجاه و چهار روز است و پنجیک روز شش یک او جمله کرده و این یازده تیربود اگر شباروزی سی تیر بود و این سال قم...
-
کلم قمری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kalamqomri نوعی کلم با ریشۀ کرویشکل، سبزرنگ، ستبر و نزدیک خاک که ریشۀ آن مصرف خوراکی دارد.
-
lunar year
سال قمری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سالی شامل 12 ماه قمری، برابر با 354/3671 روز
-
lunar day
روز قمری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، ژئوفیزیک، مهندسی نقشهبرداری] ← روز کِشَندی
-
تاریخ قمری
لغتنامه دهخدا
تاریخ قمری . [ خ ِ ق َ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه ٔ سنه آرد: ماه قمری حقیقی عبارتست از زمان جدایی ماه از خورشید از وضع مخصوصی به نسبت خورشید مانند اجتماع و هلال تا باز بدان وضع مخصوص بازگردد و این وضع در نزد ...
-
شمسی قمری
لغتنامه دهخدا
شمسی قمری . [ ش َ ق َ م َ ] (اِ مرکب ) انعامی که رؤسای دولتی بواسطه ٔ تفاوت سال قمری با شمسی اخذ کرده اند به دوران قاجاریه . (ناظم الاطباء). || مدت سه چهار روز در هر ماه که کنیز از خانم خانه اجازه ٔ رفتن به خانه ٔ خود حاصل می کند. (ناظم الاطباء).
-
قمری آملی
لغتنامه دهخدا
قمری آملی . [ ق ُ ی ِ م ُ ] (اِخ ) سراج الدین . ازشاعران است . در احوال او اختلاف است . بعضی او را خوارزمی و بعضی جرجانی دانند و غالباً گویند آملی است . گویند با عمادی شهریاری و کمال اسماعیل و اقران ایشان معاصر بوده و مداحی سلطان غیاث الدین ملکشاه خو...
-
قمری مازندرانی
لغتنامه دهخدا
قمری مازندرانی . [ ق َ م َ ی ِ زَ دَ ] (اِخ ) زیادبن عمر جرجانی ، مکنی به ابوالقاسم شاعر و مادح شمس المعالی قابوس است . تقی اوحدی گفته که از قدماست و زمان آل سامان را دریافته . او راست :علو تختت کفو بختت فری کارت پری یارت گزین مسکن کزین مشگین فرین خو...
-
حسن قمری
لغتنامه دهخدا
حسن قمری . [ ح َ س َ ن ِ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن نوح مکنی به ابومنصور بخاری پزشک . درگذشته ٔ 380 هَ . ق . او راست : «امراض الصدر» و هشت کتاب طبی دیگر او در هدیة العارفین ج 1 ص 272 یاد شده است .