کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قُلقُلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قُلقُلی
لهجه و گویش تهرانی
چشمه جوشان ، وسیله تریاک کشی شبیه قلیان،نام محلی در کوی کیشا
-
واژههای مشابه
-
قلقلی
فرهنگ فارسی معین
(قِ قِ) (ص .) (عا.) گرد، مدور (به زبان کودکان ).
-
قلقلی
لغتنامه دهخدا
قلقلی . [ ق ِ ق ِ ] (ص نسبی ) مدور و خرد.- کوفته قلقلی ؛ کوفته ٔ خرد چندِ گردکانی که بیشتر از گوشت ونخودچی یا برنج کوفته کنند، و گاه نیز از گوشت تنها.
-
قلقلی
لهجه و گویش تهرانی
گرد : کوفته قلقلی=کوفته ریزه
-
قلقلی
لهجه و گویش تهرانی
تپل
-
کوفته قلقلی
لغتنامه دهخدا
کوفته قلقلی . [ ت َ / ت ِ ق ِ ق ِ ] (اِ مرکب ) شامیی است به اندازه ٔ گردویی و بزرگتر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کله گنجشکی . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به کوفته ریزه شود. || گاهی به اشخاص چاق و تپل و کوتاه و گرد قلمبه (خاصه کودکانی که ...
-
سنده قِلقِلی
لهجه و گویش تهرانی
سنده(توهین)
-
کله قلقلی
لهجه و گویش تهرانی
دارای سر گرد
-
کله قلقلی
لهجه و گویش تهرانی
بچه کوچک و کله گُنده
-
کوفته قلقلی
لهجه و گویش تهرانی
گوشت چرخ کرده به اندازه یک گلوله کوچک
-
قلقلک، قلقلکی، قلقلک دادن، قلقلی
لهجه و گویش تهرانی
خنداندن کسی با حرکت انگشتان روی بدن وی
-
واژههای همآوا
-
غلغلی
لغتنامه دهخدا
غلغلی . [ غ ِ غ ِ ] (اِ) به معنی غِلغِلَک . رجوع به غلغلک شود.
-
قلقلی
فرهنگ فارسی معین
(قِ قِ) (ص .) (عا.) گرد، مدور (به زبان کودکان ).