کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قُرُوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قروط
لغتنامه دهخدا
قروط. [ ق ُ ] (اِخ ) جائی است در بلاد هذیل . ساعدةبن جویه هذلی در اشعار خود از آن یاد کرده است . (معجم البلدان ).
-
قروط
لغتنامه دهخدا
قروط. [ ق ُ ] (اِخ ) چند بطن است از بنی کلاب ، و ایشان برادرانی بودند بنام قُرْط و قَریط و قُرَیط. (منتهی الارب ).
-
قروط
لغتنامه دهخدا
قروط.[ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قُرْط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گوشواره ٔ بناگوش . (آنندراج ). رجوع به قرط شود.
-
قروة
لغتنامه دهخدا
قروة. [ ق َرْ وَ ] (ع مص ) فراخ و کلان گردیدن پوست خایه از باد یا از آب یا از فرودآمدن روده ها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قر شدن . رجوع به قرو شود.
-
قروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹قوروت› [قدیمی] qorut کشک؛ پینو؛ رخبین.
-
جستوجو در متن
-
کتخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کتغ› [قدیمی] katax کشک؛ قروت.
-
ترف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ترپ، ترپه، ترپک› [قدیمی] tarf = قرهقروت
-
زج
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) قره قروت .
-
پینو
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِ.) کشک ، قره قروت .
-
پینووا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پینوبا، آش کشک ، آش قره قروت .
-
ترف با
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) آشی که در آن قره قروت بریزند.
-
لیولنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] livlang, layvlang ترف؛ قرهقروت؛ کشک سیاه؛ هبولنگ؛ هلباک.
-
ترف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) کشک سیاه ، قره قروت .
-
پینوک
لغتنامه دهخدا
پینوک . (اِ) پینو که قروت و کشک باشد. (برهان ).
-
تلف
لغتنامه دهخدا
تلف . [ ت َ ] (اِ) ترف و قروت . (ناظم الاطباء).