کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قُرُبَاتٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قُرُبَاتٍ
فرهنگ واژگان قرآن
وسيله هاي تقرّب ونزديک شدن
-
واژههای مشابه
-
قربات
لغتنامه دهخدا
قربات . [ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ قِرْبة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به قِرْبة شود.
-
قربات
لغتنامه دهخدا
قربات . [ ق ِ رِ ] (ع اِ) ج ِ قِرْبة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به قِرْبة شود.
-
واژههای همآوا
-
غربات
لغتنامه دهخدا
غربات . [ غ ُ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). جایگاهی است که در آن بعضی از بنی اسد کشته شدند و شاعر ایشان چنین سرود : الا یا طال بالغربات لیلی و مایلقی بنو اسد بهنه و قائلة اسبت فقلت جیراسی اننی من ذاک انه .(از معجم البلدان ).
-
قربات
لغتنامه دهخدا
قربات . [ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ قِرْبة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به قِرْبة شود.
-
قربات
لغتنامه دهخدا
قربات . [ ق ِ رِ ] (ع اِ) ج ِ قِرْبة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به قِرْبة شود.
-
جستوجو در متن
-
قربة
لغتنامه دهخدا
قربة. [ ق ِب َ ] (ع اِ) مَشک . || مشک شیر. || مشک یک کرانه دوخته . ج ، قِرَب ، قِرْبات ، قِرِبات . (منتهی الارب ). || مشک آب . || و در مثل آرند: لقیت منه عرق القربة، اصمعی گوید: بمعنای لقیت منه الشدة است ، و برخی گفته اند منظور عرقی است که از حامل مش...
-
قربة
لغتنامه دهخدا
قربة. [ ق ُ رُ ب َ ](ع اِمص ) نزدیکی . خویشی . (منتهی الارب ). قربة و قُرَبة، آنچه بدان به خدای تعالی تقرب جویند از کارهای نیکو و طاعت . ج ، قُرَب ، قُرَبات . (از اقرب الموارد).
-
اجاء
لغتنامه دهخدا
اجاء. [ اَ ج َءْ ] (اِخ ) کوهی از دو کوه بنی طی و نام کوه دوم سلمی است و آن در مغرب فید بفاصله ٔ دو روز راه است و دارای قریه های بسیار است و مسافت آن از فید تا اقصای اجاء و نیز تا قربات از ناحیه ٔ شام ده روز راه است . (معجم البلدان ) (مراصد). || نام ...
-
اقطاعات
لغتنامه دهخدا
اقطاعات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اقطاعة و اقطاع : او را بانواع الطاف و کرامات و مزید قربات بنواخت و باقطاعات زیادت موعود گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). سالها باید تا ترتیب لشکری دهند و خزانه های مالامال تا در وجه مواجب و اقطاعات ایشان بردارند. (جهانگشای...