کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قُرَى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مُحَصَّنَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
منع شده (در اصل از احصان (به معني مانع شدن)- محكم شده -(درعبارت"قُرًى مُّحَصَّنَةٍ " منطقه اي كه با قلعه اي محكم احاطه شده وحفاظت مي شود)
-
عرقة
لغتنامه دهخدا
عرقة. [ ع ِ رِ ق َ ] (اِخ ) از قری و دههای یمامة است ، در جنگ مسیلمة،در صلح خالدبن ولید داخل نشد. (از معجم البلدان ).
-
تنادی
لغتنامه دهخدا
تنادی . [ ت َ ] (ع اِ) یوم التنادی ؛ روز قیامت .و قری ٔ التناد بتشدید الدال . (از اقرب الموارد) (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به تناد شود.
-
ردحی
لغتنامه دهخدا
ردحی . [ رُ حی ی ] (ع اِ) تره فروش دهات . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). کاسور و آن بقال قُری است . (از اقرب الموارد).
-
سردوس
لغتنامه دهخدا
سردوس . [ س َ ] (اِخ ) یکی از هفت خلیج مصر است که فرعون آن را بدست هامان حفر کرده است و در آن هنگام اهالی هر یک از قری نزد هامان آمدند و در برابر وجهی که میپرداختند تقاضا داشتند که آن را به قریه ٔ ایشان نزدیک سازد. (معجم البلدان ).
-
شهرکلادون
لغتنامه دهخدا
شهرکلادون . [ ش َ ک ُ ] (اِخ ) از بلوکات ناحیه ٔ نور در مازندران . مرکز آن شهرکلا. عده ٔ قری 4 و جمعیت در حدود 2350 تن است . (یادداشت مؤلف ).
-
عنقاش
لغتنامه دهخدا
عنقاش . [ ع ِ ] (ع ص ) ناکس و لئیم . || دوره گرد که در دهها و قری اجناس فروشد. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مهریز
لغتنامه دهخدا
مهریز. [ م َ ] (اِخ ) از بلوکات شهر یزد، مرکز آن بغدادآباد و عده ٔ قری 20 و مساحت آن 72 فرسخ است ، با 10790 تن جمعیت . (یادداشت مؤلف ).
-
اقریة
لغتنامه دهخدا
اقریة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ قَری ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بمعنی مجاری سیل . (از اقرب الموارد).
-
ذات البان
لغتنامه دهخدا
ذات البان . [ تُل ْ ] (اِخ ) قال الطویق بن عاصم النمیری : عرفت لحبی بین منعرج اللوی و اسفل ذات البان مَبداً و محضراًالی حیث فاض المذنبان و واجهامن الرمل ذی الارطی قواعد عُقّرابهاکن اسباب الهوی مطمئنةومات الهوی ذاک الزمان و اقصرا.قال - المذنبان - وادی...
-
جوشقان استرک
لغتنامه دهخدا
جوشقان استرک . [ ج َ ش ِ ن ِ ] (اِخ ) از قصبه های کاشان . عده ٔ قری 16، مساحت 15 فرسنگ ، جمعیت 10640 تن . مرکز جوشقان . رجوع به جوشقان شود.
-
جوشقان قالی
لغتنامه دهخدا
جوشقان قالی . [ ج َ ش ِ ن ِ ] (اِخ ) قصبه ای از کاشان . عده ٔ قری 22، مساحت 32 فرسنگ ، جمعیت 12270 تن . مرکز میمه . رجوع به جوشقان شود.
-
دبه خایگی
لغتنامه دهخدا
دبه خایگی . [ دَب ْ ب َ / ب ِ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دبه خایه . غُری . قیله . اُدره . فتق . قری . فنج . فنگ . بادخایگی . تناسی . ابتلاء به تناس .
-
دشت آبی
لغتنامه دهخدا
دشت آبی . [ دَ ] (اِخ ) از بلوکات قزوین در جنوب شهر قزوین . عده ٔ قری 79. جمعیت 6000 تن . (از جغرافیای سیاسی کیهان ). دشتبی . دستبی . و رجوع به دشتبی شود.
-
طاغنکوه
لغتنامه دهخدا
طاغنکوه . [ غ ُ ] (اِخ ) از بلوکات ولایت نیشابور، مرکز قره باغ ، حد شمالی یار معدن ، شرقی عشق آباد، جنوبی یاکوه ، و غربی اربقائی . عده ٔ قری 18. مساحت آن 30 فرسخ است .