کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قُبُل و دُبُر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قبل
دیکشنری فارسی به عربی
اول , قبل ذلک
-
قِبَلَ
لهجه و گویش گنابادی
ghebala در گویش گنابادی یعنی نوشته ، کِتابَت
-
قِبْلَ
لهجه و گویش گنابادی
ghebla در گویش گنابادی یعنی تاول حاصل از سوختگی بدن ، تاول ، سوختگی
-
قبل
واژهنامه آزاد
قِبَلَ:(ghebala) در گویش گنابادی یعنی نوشته ، کِتابَت || قِبْلَ:(ghebla) در گویش گنابادی یعنی تاول حاصل از سوختگی بدن ، تاول ، سوختگی
-
قبل از
فرهنگ واژههای سره
پیش از
-
قبل کردن
فرهنگ فارسی معین
(قَ بَ. کَ رَ) [ ع - فا. ] (مص م .) محاصره کردن .
-
قبل کردن
لغتنامه دهخدا
قبل کردن . [ ق َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محاصره کردن . (آنندراج ) : خط ترا که بود سرنوشت آیه ٔ فتح چرا قبل نکند شهر حسن موکب او.ابوالبرکات منیر (از آنندراج ).
-
قبل الامس
لغتنامه دهخدا
قبل الامس . [ ق َ لَل ْ اَ ] (ع ق مرکب ) روز پیش از دیروز یعنی پریروز. (ناظم الاطباء).
-
قَبْلَ الأخيرِ
دیکشنری عربی به فارسی
ما قبل آخر , يکي مانده به اخر
-
من قبل
دیکشنری عربی به فارسی
بدست , بتوسط , با , بوسيله , از , بواسطه , پهلوي , نزديک , کنار , از نزديک , ازپهلوي , ازکنار , درکنار , از پهلو , محل سکني , فرعي , درجه دوم
-
قبل الحرب
دیکشنری عربی به فارسی
مربوط به قبل از جنگ , پيش از جنگ
-
قبل الولادة
دیکشنری عربی به فارسی
مربوط به قبل از تولد , قبل از ولا دتي
-
قبل ذلک
دیکشنری عربی به فارسی
پيش از , قبل از , پيش , جلو , پيش روي , درحضور , قبل , پيشتر , پيش انکه
-
قبل از
دیکشنری فارسی به عربی
قبل ذلک
-
لا شجاعة قبل الحروب
لغتنامه دهخدا
لا شجاعة قبل الحروب . [ ش َ ع َ ت َ ق َ لَل ْ ح ُ ] (ع جمله ٔاسمیه ) (حدیث ) پیش از جنگ شجاعتی نبود : گفت پیغمبر سپهدار قلوب لاشجاعة یا فتی قبل الحروب .مولوی .