کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَيِّمَةٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قیمه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لحم مفروم
-
گوشت قیمه
دیکشنری فارسی به عربی
لحم مفروم
-
قیمه، قورمه
لهجه و گویش تهرانی
کنجه،گوشت خرد شده
-
قیمه و قورمه
فرهنگ گنجواژه
خرد شده و درهم، لت و پار، تکه تکه، لت و پار.
-
قیمه قرمه کردن
لهجه و گویش تهرانی
لت وپار کردن
-
کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند
دیکشنری فارسی به عربی
فطيرة
-
جستوجو در متن
-
لحم مفروم
دیکشنری عربی به فارسی
ريزه , ريز ريز کردن , قيمه کردن , خردکردن , حرف خود را خوردن , تلويحا گفتن , قيمه , گوشت قيمه
-
mince
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منسوجات، قیمه، گوشت قیمه، ریزه، ریز ریز کردن، قیمه کردن، حرف خود را خوردن، تلویحا گفتن، خرد کردن
-
از ارزش و شخصیت کسی کاستن
دیکشنری فارسی به عربی
خفض قيمة
-
تنزل قیمت دادن
دیکشنری فارسی به عربی
خفض قيمة
-
forcemeat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فنجانی، قیمه، کنسرو
-
stuffing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاشنی، قیمه، لایی، گیپا، بوغلمه
-
executrices
دیکشنری انگلیسی به فارسی
executrices، قیمه، وصیه، زن اجراکننده
-
stuffings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاشنی، قیمه، لایی، گیپا، بوغلمه
-
executrix
دیکشنری انگلیسی به فارسی
executrix، قیمه، وصیه، زن اجراکننده