کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَوْمِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خلال قوم
لغتنامه دهخدا
خلال قوم . [خ ِ / خ َ ل ِ ق َ / قُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میان قوم . در وسط قوم . داخل قوم . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
قوم وخویش
دیکشنری فارسی به عربی
قوم
-
قره قوم
واژهنامه آزاد
صحرا
-
ethnographic film
فیلم قومنگاشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوعی فیلم مستند مردمشناختی که فرهنگهای دیگر را با حداقل تعبیر و تحریف ایدئولوژیکی به تصویر میکشد
-
ethnomusicological, ethnomusicologic
قومموسیقیشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] مربوط به قومموسیقیشناسی
-
ethnomusicologist
قومموسیقیشناس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] متخصص قومموسیقیشناسی
-
ethnomusicology, comparative musicology
قومموسیقیشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دانشی که به بررسی موسیقی و فرهنگ موسیقایی اقوام و ملل میپردازد
-
ethnographic boundary
مرز قومنگاشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] مرزی سیاسی که با برخی مرزهای فرهنگی مانند مرزهای زبانی یا مذهبی همپوشانی دارد
-
وابسته به قوم یاملتی
دیکشنری فارسی به عربی
مواطن
-
ریش سفید قوم
دیکشنری فارسی به عربی
اب
-
خویش و قوم مونث
دیکشنری فارسی به عربی
ابنة الاخت
-
قوم و خویشان
دیکشنری فارسی به عربی
اهل
-
قوم و خویش سببی
دیکشنری فارسی به عربی
صلة
-
قوم و خویشی
دیکشنری فارسی به عربی
قريب
-
بنی هندل،قوم()
لهجه و گویش تهرانی
به شوخی رانندگان