کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَوْلُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قَوْلُ
فرهنگ واژگان قرآن
قول - سخن - گفتار
-
واژههای مشابه
-
قول
واژگان مترادف و متضاد
۱. سخن، کلام، گفت ۲. ترانه، تصنیف ۳. پیمان، عهد، قرار، میثاق، وعده، وعید
-
قول
فرهنگ واژههای سره
زبان، گفت، پیمان، فرمایش، گفته
-
قول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قَول، جمع: اَقوال، جمعالجمع: اَقاویل] qo[w]l ۱. گفتار؛ سخن، کلام.۲. وعده.۳. [قدیمی، مجاز] عقیده؛ نظر.〈 قول دادن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) وعده دادن؛ پیمان کردن.〈 قول گرفتن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) پیمان گرفتن؛ عهد گرفتن.〈 ...
-
قول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] qu(o)l قلب سپاه در میدان جنگ.
-
قول
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سخن ، کلام ، گفتار. 2 - آواز، گفتار ملحون . ج . اقوال .
-
قول
لغتنامه دهخدا
قول . (ترکی ، اِ) بضم قاف و اشباع ، انبوه سپاه . (فرهنگ فارسی معین ). فوج در میان انبوه سپاه . (سنگلاخ ). || قلب لشکر در میدان کارزار. (سنگلاخ ) (فرهنگ فارسی معین ). || بازو. تکیه گاه . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ).- قول بیگ ؛ حاکم شهر یا ناحیه (ص...
-
قول
لغتنامه دهخدا
قول . [ ] (اِ) نیلوفر. (از فهرست مخزن الادویه ).
-
قول
لغتنامه دهخدا
قول . [ ق َ ] (ع اِ) گفتار. سخن یا هر لفظ که ظاهر کند او را زبان ، تام باشد یا ناقص . ج ، اقوال . جج ، اقاویل .یا قول در خیر است و قال و قالة و قیل در شر یا قول مصدر است و قال و قیل اسم مصدر یا قول و قیل و قوله و مقاله و مقال در خیر و شر هر دو آید. (...
-
قول
لغتنامه دهخدا
قول . [ ق َ ] (ع مص ) گفتن . || کشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): قال القوم بفلان ؛ کشتند فلان را. (منتهی الارب ). || غالب شدن . و از این معنی است : سبحان من تعطف بالعزو قال به ؛ ای غلب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سقوط کردن و افتادن...
-
قول
لغتنامه دهخدا
قول . [ ق ُ وُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قَؤول . (اقرب الموارد). رجوع به قَؤول شود.
-
قول
لغتنامه دهخدا
قول . [ ق ُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قائل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قائل شود.
-
قول
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: qowl طاری: qowl طامه ای: qowl طرقی: qowl کشه ای: qowl نطنزی: qowl
-
قول
دیکشنری فارسی به عربی
اقرر , کلمة , وعد