کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَلَندر سَلَندر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قَلَندر سَلَندر
فرهنگ گنجواژه
سرگردان.
-
واژههای مشابه
-
قلندر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیقید ۲. درویش، صوفی
-
قلندر
فرهنگ فارسی معین
(قَ لَ دَ) [ معر. ] (ص .) 1 - شخص مجرد و بی قید. 2 - درویش .
-
قلندر
لغتنامه دهخدا
قلندر. [ ق َ ل َ دَ ] (اِخ ) ابوالوفاء. از شاعران و از مردم کرمان و از دراویش شاه نعمت اﷲ ولی است . موزون است و به این مطلع خود خیلی عقیده داشت :منم که شهره ٔ شهرم ز ماه تا ماهی ابوالوفای وفادار نعمت اللهی .(مجمع الخواص ص 301).
-
قلندر
لغتنامه دهخدا
قلندر. [ ق َ ل َ دَ ] (اِخ ) امیرعلی . یکی از امرای سلطان طاهربن سلطان احمد. (حبیب السیر چ سنگی ج 2 ص 167).
-
قلندر
لغتنامه دهخدا
قلندر. [ ق َ ل َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری نورآباد و 12هزارگزی جنوب اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری مالاریائی است . سکنه ٔ آن 300 تن است . آب...
-
قلندر
لغتنامه دهخدا
قلندر. [ ق َ ل َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه ٔ فیض اﷲ بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 23هزارگزی شمال خاوری سقز و 2هزارگزی قلعه گاه به گودرز. موقع جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 350 تن است . آب آن از چشمه و محصول ...
-
قلندر
لغتنامه دهخدا
قلندر. [ ق َ ل َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، واقع در 32هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 6 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . راه مالر...
-
قلندر
لغتنامه دهخدا
قلندر. [ ق َ ل َ دَ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر، واقع در 95000گزی شمال اهرو 7500گزی ارابه رو تبریز به اهر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 801 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و سردرختی و شغل...
-
قلندر
لغتنامه دهخدا
قلندر. [ ق َ ل َ دَ ] (ص ، اِ) قلندر بر وزن سمندر عبارت از ذاتی است که از نقوش و اشکال عادتی و آمال بی سعادتی مجرد و باصفا گشته باشد و به مرتبه ٔ روح ترقی کرده و از قیود تکلفات رسمی و تعریفات اسمی دامن وجود خود را از همه درچیده و از همه دست کشیده به ...
-
قلندر
لغتنامه دهخدا
قلندر. [ ق َ ل َ دَ ](اِخ ) (کوه ...) موضعی است در راه هرسین به خرم آباد میان چای چراغعلی و گردنه ٔ گاوکش . (یادداشت مؤلف ).
-
قلندر
لغتنامه دهخدا
قلندر. [ ق ُ ل ُ دُ ] (ص ) در تداول ، مرد قوی هیکل و نامحرم به زن .- قلندرباز . رجوع به این کلمه شود.
-
قلندر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب؟، مٲخوذ از فارسی: کلندر؟] ‹قرندل› qalandar مجرد، بیقید، و از دنیاگذشته؛ درویش.
-
قلندر
واژهنامه آزاد
- قلندر، (به گفته منابع قدیم و جدید، واژهٔ قلندر از کلمه ترکی قال (به معنی پاک و پاک سرشت) گرفته شده است .شمار اندکی نیز آن را از ریشهٔ فارسی «کلانتر» (به معنی بزرگتر و کهتر) دانسته اند.