کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَرَأْتَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قَرَأْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
خواندي (معناي اصلي آن جمع کردن است ، اما نه هر جمعي ، بلکه جمعي که دگرگونگي و تفرقه به دنبال داشته باشد و به همين دليل جمع کردن حروف ، و سپس بيرون ريختن آن براي خواندن را هم قرائت ناميدهاند )
-
واژههای مشابه
-
هفت قرأت
لغتنامه دهخدا
هفت قرأت . [ هََ ق ِ ءَ ] (اِ مرکب ) هفت شیوه در خواندن قرآن کریم است که صاحب غیاث اللغات آنها را چنین نقل کرده است : قرأت اول از نافع مدنی ، قرأت دوم از عبداﷲبن کثیر، سوم از ابوعمرو بصری ،چهارم از ابن عامر شامی ، پنجم از عاصم کوفی ، ششم از حمزه ٔ...
-
واژههای همآوا
-
غراة
لغتنامه دهخدا
غراة. [ غ َ ] (ع ص ) لاغر.(منتهی الارب ) (آنندراج ). مهزول . (اقرب الموارد). || (اِمص ) برانگیختگی و تحریض به دشمنی . (منتهی الارب ). اسم مصدر از اغراء. (از اقرب الموارد).
-
قراط
لغتنامه دهخدا
قراط. [ ق ِ ] (ع اِ) چراغ یا بینی آن . (منتهی الأرب ) (آنندراج ). چراغ یا شعله ٔ آن . (از اقرب الموارد). || شعله ٔ آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آنچه از کناره ٔ فتیله که سوخته باشد. || آتش . (از اقرب الموارد). || فاتحه و مرثیه . (ناظم الاطباء)...
-
قراط
لغتنامه دهخدا
قراط. [ ق ِرْ را ] (ع اِ) قیراط. (اقرب الموارد) (النقود العربیه ص 28). به کسر قاف و تشدید مثل قیراط است . (رساله ٔ اوزان و مقادیر مقریزی ).
-
قرعة
لغتنامه دهخدا
قرعة. [ ق َ رَ ع َ ] (ع اِمص ) بی موشدگی . (منتهی الارب ). کَلی . (بحر الجواهر). || (اِ) جای بی موی از سر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سپر. || جراب کوچک ، و گویند وسیعالاسفل که در آن طعام نهند. (اقرب الموارد).
-
قرعة
لغتنامه دهخدا
قرعة. [ ق َ ع َ ] (ع اِ) یکی قرع . رجوع به قرع شود. || داغی است که بر ساق شتر کنند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قرعة
لغتنامه دهخدا
قرعة. [ ق ُ ع َ ] (ع اِ) داغی است که بر وسط بینی شتر کنند. || گزین مال . || آنچه به فال زنند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پشک : آسمان بار امانت نتوانست کشیدقرعه ٔ فال به نام من دیوانه زدند.حافظ.
-
قراط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qerāt ۱. چراغ.۲. شعلۀ چراغ.
-
جستوجو در متن
-
عجماوان
لغتنامه دهخدا
عجماوان . [ ع َ ] (ع اِ) نماز ظهر و عصر بخاطر خفاء قرأت در آن دو نماز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
غلط گرفتن
لغتنامه دهخدا
غلطگرفتن . [ غ َ ل َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) غلط گرفتن از کسی ؛ نمودن خطای او بیشتر در خواندن و قرأت . تصحیح گفته یا نوشته ٔ کسی با گفتن و نمودن غلط او.
-
تلاوة
لغتنامه دهخدا
تلاوة. [ ت ِ وَ ] (ع مص ) خواندن قرآن را. تلوت القرآن و نحوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قرأت . (اقرب الموارد). تلاوت . رجوع به تلاوت شود.