کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قوین
لغتنامه دهخدا
قوین . [ ] (اِ) با یای حطی و نون و حرکت غیرمعلوم مرضی است که آن را به فارسی کهنکو و به عربی عرق النسا خوانند. (آنندراج ) (برهان ).
-
واژههای مشابه
-
قره قوین
لغتنامه دهخدا
قره قوین . [ ق َ رَ ق ُ ی ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایروند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 17 هزارگزی شمال کرمانشاه و 4 هزارگزی جنوب کنشت . موقع جغرافیایی آن دامنه و سردسیراست . سکنه ٔ آن 140 تن . آب آن از چاه و سراب کنشت و محصول آن غلات ، دیمی ...
-
جستوجو در متن
-
کهنکو
لغتنامه دهخدا
کهنکو. [ ک َ هََ ] (اِ) عرق النسا که قوین نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به قوین شود.
-
کجوک
لغتنامه دهخدا
کجوک . [ ک ُ] (اِ) نام علتی و مرضی است که آن را کهنکو خوانند و به عربی عرق النسا گویند. (برهان ). نام مرضی است که کهنکو نیز گویند، به تازی عرق النسا و به ترکی قوین و به هندی رنگین باو است . (از آنندراج ) : از درد کجوک آنکه گردد محزون تا دم به دمش الم...
-
گلدسته
لغتنامه دهخدا
گلدسته . [ گ ُ دَ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پایروند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 21هزارگزی شمال کرمانشاه و 3هزارگزی باختر قره قوین . دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
عرق النسا
لغتنامه دهخدا
عرق النسا. [ ع ِ قُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) نام رگی است که از سرین تا شتالنگ آمده و علت دردی که در رگ مذکور بهم رسد آن را نیز عرق النسا گویند. وبه هندی رانگهن نامند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دردی است از دردهای مفاصل . و از مفصل و رگ آغاز شود و به جان...